Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
partial function
پاره تابع
Other Matches
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
tear down
پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
tatter
لباس پاره پاره ژنده پوش
slats
پاره پاره شدن چادر
slat
پاره پاره شدن چادر
to part in pieces
پاره پاره کردن
to pick to piece
پاره پاره کردن
shredder
پاره پاره کننده
shredders
پاره پاره کننده
to tear to pieces
پاره پاره کردن
scalpels
پاره پاره کردن
to cut to pieces
پاره پاره کردن
tearoff
پاره پاره کردن
scalpel
پاره پاره کردن
analyze
پاره پاره کردن
pick to pieces
پاره پاره کردن
tatter
پاره پاره کردن
equivalence
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
libraries
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
analyzes
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses
پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed
پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing
پاره پاره کردن تشریح کردن
members
پاره
scrappy
پاره پاره
member
پاره
shreds
پاره
bits
پاره
fragments
پاره
shred
پاره
scrappier
پاره پاره
shredded
پاره
framentary
پاره پاره
shredding
پاره
fragment
پاره
duds
پاره
the golden
پاره
scrappiest
پاره پاره
in rags
پاره
scappy
پاره پاره
scrapped
پاره
line segment
پاره خط
peaked line
خط پاره پاره
fragmenting
پاره
part
پاره
scrapping
پاره
out at elbows
پاره
pieces
پاره
scraps
پاره
raggle
پاره
mammock
پاره
isomer
هم پاره
tatters
پاره
bit
پاره
scrap
پاره
fragmentary
پاره پاره
piece
پاره
isomerous
هم پاره
shard
پاره سفال
look before your leap
پاره نکن
break
پاره کردن
dilacerate
پاره کردن
shards
پاره سفال
mitraille
چاره پاره
firebrand
اتش پاره
firebrands
اتش پاره
bits
پاره خبر
middle fraction
پاره میانی
lacerates
پاره کردن
lacerate
پاره کردن
lacerating
پاره کردن
breaks
پاره کردن
bat
پاره اجر
fire brand
اتش پاره
lancinate
پاره کردن
caruncle
گوشت پاره
broken bricks
پاره اجر
scrappiness
پاره پارگی
lacerable
پاره شدنی
ballast
پاره سنگ
quarry stone
پاره سنگ
brickbat
پاره اجر
scrap iron
اهن پاره
fragmented
چند پاره
lancination
پاره سازی
lay open
پاره کردن
case shot
چار پاره
split up
پاره شدن
fragmental
پاره پاره جزء جزء
partial fraction
پاره کسر
rip
پاره کردن
partial order
پاره ترتیب
partial sum
پاره مجموعه
ripped
پاره کردن
bats
پاره اجر
batted
پاره اجر
partially ordered
پاره مرتب
fragmentary
پاره پاره جزء جزء
tatty
پاره پوره
rends
پاره کردن
cut
پاره کردن
cuts
پاره کردن
fragment
تکه پاره
part-time
پاره وقت
part time
پاره وقت
wear and tear
<idiom>
پاره پوره
fragmenting
تکه پاره
fragments
تکه پاره
icicle
یخ پاره قطعه یخ
icicles
یخ پاره قطعه یخ
tattered
پاره پوره
rending
پاره کردن
rend
پاره کردن
equuleus
پاره اسب
tear up
پاره کردن
to cut down
پاره کردن
tear
پاره کردن
bit
پاره خبر
equulei
پاره اسب
tears
پاره کردن
divulsion
پاره کردن
rips
پاره کردن
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
tear up
<idiom>
(پاره کردن)ریزریزکردن
rupture limit
مرز پاره شدن
overwear
پاره ومندرس کردن
part-time weaver
بافنده پاره وقت
to darn socks
جوراب
[پاره]
را دوختن
partially defined
پاره تعریف شده
driftwood
تخته پاره روی اب
come apart
تکه پاره شدن
partial derivative
مشتق پاره ای
[ریاضی]
termed
پاره سال تحصیلی
gastrotomy
پاره کردن شکم
caruncular
دارای گوش پاره
carunculate
دارای گوشت پاره
stub nail
میخ نعل پاره
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
term
پاره سال تحصیلی
terming
پاره سال تحصیلی
snippy
مغرور تکه پاره
breaking
پاره گی قطع شدگی
shredded
پاره کردن باریک بریدن
shreds
پاره کردن باریک بریدن
bribery
رشوه خواری پاره ستانی
screed
تکه پاره باریکه زمین
junk
اهن پاره خرده شیشه
junk
طناب کهنه کاغذ پاره
rubble
قلوه سنگ پاره اجر
torn
پاره شده درهم دریده
shred
پاره کردن باریک بریدن
She interrupted the train of my thoughts.
رشته افکارم را پاره کرد
partial migrant
کوچگر پاره ای
[پرنده شناسی]
broken fibres
تار عضلانی پاره شده
Several pages have been torn out.
چندین صفحه اش پاره شده
oddment
تکه و پاره چیز باقیمانده
extra-mural
ویژهی دانشجویان پاره وقت
It is only a scrap of paper .
یک تیکه ورق پاره است
shredding
پاره کردن باریک بریدن
Full ( part) time employees .
کارمندان تمام (پاره ) وقت
fritter
خاگینه گوشت دار پاره
fritters
خاگینه گوشت دار پاره
to interrupt a friendship
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
She is a ball of fire.
دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
partial differential equation
[PDE]
معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای
[ریاضی]
evisceration
عمل شکم پاره کردن یاروده دراوردن
ultimate tensile strength
حد نهایی کشش و استحکام نخ
[قبل از پاره شدن]
cesarean
زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
tear sheet
قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
This contract is in fact ascrap of paper .
این قرار داد درواقع یک کا غذ پاره است
scat
مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
braking length
طول پارگی نخ
[طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
healing by first intention
جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
junk
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
perforations
خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
function generator
تابع زا
adjectives
تابع
function code
کد تابع
amenable
تابع
follwer
تابع
adjective
تابع
accessory
تابع
subservient
تابع
subordinated
تابع
subordinates
تابع
subordinating
تابع
function
تابع
subalterns
تابع
functioned
تابع
dependent
تابع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com