English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English Persian
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
Other Matches
toa a person about a thing چیزی را ازکسی پرسیدن
to moan نق نق زدن [درباره چیزی]
to gripe نق نق زدن [درباره چیزی]
to grouch نق نق زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] نق نق زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] نق نق زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] قر زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] نق نق زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] قر زدن [درباره چیزی]
to moan قر زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] قر زدن [درباره چیزی]
to gripe قر زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] قر زدن [درباره چیزی]
to grouch قر زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] قر زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] نق نق زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] نق نق زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] گله کردن [درباره چیزی]
To comment on something ( someone ) . درباره چیزی ( کسی ) نظردادن
to crab [American E] [about something] گله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] گله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] گله کردن [درباره چیزی]
to grouch ناله کردن [درباره چیزی]
to gripe ناله کردن [درباره چیزی]
to moan ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] ناله کردن [درباره چیزی]
to moan گله کردن [درباره چیزی]
to gripe گله کردن [درباره چیزی]
to grouch گله کردن [درباره چیزی]
to obtaini. on anything درباره چیزی اگاهی یافتن
to bitch [American E] [about something] غرغر کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] غرغر کردن [درباره چیزی]
to moan غرغر کردن [درباره چیزی]
to gripe غرغر کردن [درباره چیزی]
to grouch غرغر کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] غرغر کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] ناله کردن [درباره چیزی]
to put something to the vote درباره چیزی رای دادن
To investigate something. درباره چیزی تحقیق کردن
to grouse [about somt.] گله کردن [درباره چیزی]
To put something to the vote. درباره چیزی رأی گرفتن
to crab [American E] [about something] غرغر کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] غرغر کردن [درباره چیزی]
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
tempest in a teapot <idiom> درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
approve تصور اینکه چیزی خوب است
approves تصور اینکه چیزی خوب است
approving تصور اینکه چیزی خوب است
authentication اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
forbids بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbid بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
take a stand on something <idiom> فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
without lifting a finger بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
checks بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
balances برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
checked بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
balance برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
jams توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
nerd شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
refers توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
good riddance to bad rubbish <idiom> وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
as respects ... درباره ... [با توجه به اینکه... ]
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up <idiom> زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
resisted مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
inserting قرار دادن چیزی در چیزی
to lean something against something چیزی را به چیزی تکیه دادن
resists مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
insert قرار دادن چیزی در چیزی
inserts قرار دادن چیزی در چیزی
resisting مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to paint something [with something] چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
resist مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
requiring نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
(a) case in point <idiom> مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
monitors 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitored 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
to see something as something [ to construe something to be something] چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
assignment [of something] [to something] انتساب [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] انتساب [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something] واگذاری [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something] گمارش [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] تعیین [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something] تعیین [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] برگماشت [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something] برگماشت [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] گمارش [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] واگذاری [به چیزی] [از چیزی]
assignment [of something] [to something] ارجاع [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] ارجاع [به چیزی] [از چیزی]
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
phased معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phases معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
something like 00 rials سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
phase معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
stuck on <idiom> دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن
sleep on it <idiom> به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectified درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
to mind somebody [something] اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
fix می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
to make a complaint [about] شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
they rejected his proposition پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
something چیزی
something یک چیزی
destitution بی چیزی
light purse بی چیزی
to poke a hole in any thing چیزی را
indigence بی چیزی
anything چیزی
aught چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com