Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English
Persian
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
Other Matches
overlaps
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlap
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped
جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
texture mapping
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
nests
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
nest
بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
to coat something
[with paint]
چیزی را با لایه ای
[از رنگ]
پوشاندن
dib
باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
slices
بخشی از چیزی
part
بخشی از چیزی
slice
بخشی از چیزی
fronting
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
front
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
converts
تغییر چیزی به دیگری
converting
تغییر چیزی به دیگری
converted
تغییر چیزی به دیگری
convert
تغییر چیزی به دیگری
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
put words in one's mouth
<idiom>
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
to exchange something
[for something]
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
lead in
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
to exchange something
[for something]
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
interlocked
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocking
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlock
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocks
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
encapsulated
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
percuss
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
(in) care of someone
<idiom>
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
dowsed
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dousing
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douse
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
doused
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
usenet
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
good riddance to bad rubbish
<idiom>
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
countersignature
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
sod
پوشاندن
cases
پوشاندن
case
پوشاندن
enshrouds
پوشاندن
blankets
پوشاندن
enshrouding
پوشاندن
enshrouded
پوشاندن
bestrew
پوشاندن
enshroud
پوشاندن
line
پوشاندن
shingle
پوشاندن
sods
پوشاندن
lines
پوشاندن
belay
پوشاندن
masks
پوشاندن
batten down
پوشاندن
shroud
پوشاندن
clad
پوشاندن
sheet
پوشاندن
shrouded
پوشاندن
encases
پوشاندن
encased
پوشاندن
sheets
پوشاندن
encase
پوشاندن
blanket
پوشاندن
blanketed
پوشاندن
masking
پوشاندن
overcast
پوشاندن
curtains
پوشاندن
roof
پوشاندن
overruns
پوشاندن
coated
پوشاندن
covers
پوشاندن
coatings
پوشاندن
decks
پوشاندن
coats
پوشاندن
decked
پوشاندن
deck
پوشاندن
inwrap
پوشاندن
infold
پوشاندن
obscuring
پوشاندن
incase etc
پوشاندن
obscurest
پوشاندن
overrunning
پوشاندن
overrun
پوشاندن
coverings
پوشاندن
revet
پوشاندن
envelop
پوشاندن
clothe
پوشاندن
submers
پوشاندن
enveloping
پوشاندن
envelops
پوشاندن
mask
پوشاندن
enveloped
پوشاندن
to cover in
پوشاندن
to cover up
پوشاندن
to go to the shades
پوشاندن
cover
پوشاندن
coat
پوشاندن
obscures
پوشاندن
enshoud
پوشاندن
emboss
پوشاندن
jackets
پوشاندن
to d. with snow
پوشاندن
enrobe
پوشاندن
enclothe
پوشاندن
submerges
پوشاندن
submerge
پوشاندن
jacket
پوشاندن
submerged
پوشاندن
dresses
پوشاندن
dress
پوشاندن
copartnership
پوشاندن
roofs
پوشاندن
obscurer
پوشاندن
obscured
پوشاندن
obscure
پوشاندن
submerging
پوشاندن
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
grass
با علف پوشاندن
grasses
با علف پوشاندن
earth
باخاک پوشاندن
earths
با خاک پوشاندن
tog
جامه پوشاندن
rubberize
با لاستیک پوشاندن
cerecloth
بامشمع پوشاندن
resinate
با صمغ پوشاندن
ceil
باپوشال پوشاندن
cotton
باپنبه پوشاندن
cottons
باپنبه پوشاندن
depositions
فرآیند پوشاندن
deposition
فرآیند پوشاندن
masks
پوشاندن فضای
moss
باخزه پوشاندن
mask
پوشاندن پوشانه
gault
با خاک رس پوشاندن
gelatinize
باژلاتین پوشاندن
glaciate
با برف یا یخ پوشاندن
indue
پوشاندن اراستن
tarpaulin
با تارپولین پوشاندن
attire
لباس پوشاندن
mosses
باخزه پوشاندن
balancing of portfolio
پوشاندن ریسک
earths
باخاک پوشاندن
masks
مانع پوشاندن
overwatch
پوشاندن حرکت
overglaze
با لعاب پوشاندن
masks
پوشاندن پوشانه
mask
پوشاندن فضای
outjockey
در رسیدن پوشاندن
mask
مانع پوشاندن
tarpaulins
با تارپولین پوشاندن
frocks
فراک پوشاندن
bury
ازنظر پوشاندن
burying
ازنظر پوشاندن
veil
چادر پوشاندن
resins
باصمغ پوشاندن
to habit
جامه پوشاندن
buries
ازنظر پوشاندن
resin
باصمغ پوشاندن
veils
چادر پوشاندن
frock
فراک پوشاندن
inters
زیرخاک پوشاندن
interring
زیرخاک پوشاندن
lichen
باگلسنگ پوشاندن
interred
زیرخاک پوشاندن
earth
با خاک پوشاندن
inter
زیرخاک پوشاندن
raiment
ملبوس پوشاندن
enfolded
بالفافه پوشاندن
tins
با حلبی پوشاندن
enfolding
بالفافه پوشاندن
enfold
بالفافه پوشاندن
overwhelm
سراسر پوشاندن
overwhelmed
سراسر پوشاندن
overwhelms
سراسر پوشاندن
lichens
باگلسنگ پوشاندن
tin
با حلبی پوشاندن
enfolds
بالفافه پوشاندن
apparel
اراستن پوشاندن
obnubilate
در زیر ابر پوشاندن
ensconces
پوشاندن پناه دادن
ensconce
پوشاندن پناه دادن
ensconcing
پوشاندن پناه دادن
sheathe
غلافدار کردن پوشاندن
palls
با پرده یاروپوش پوشاندن
sheathed
غلافدار کردن پوشاندن
immerse
زیر اب کردن پوشاندن
ensconced
پوشاندن پناه دادن
immersed
زیر اب کردن پوشاندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com