Total search result: 204 (18 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
complete |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
completed |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
completes |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
completing |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
|
|
Other Matches |
|
discretionary |
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد |
requirements |
آنچه مورد نیاز است |
unconditional |
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد |
specifies |
بیان واضح آنچه نیاز است |
specify |
بیان واضح آنچه نیاز است |
specifying |
بیان واضح آنچه نیاز است |
netblock |
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد |
automatics |
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند |
automatic |
آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند |
auto |
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند |
autos |
خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند |
These statistics speak for themselves. |
این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد. |
static |
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد |
resident |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
residents |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
it is allup with him |
دیگر امیدی ندارد |
uniquely |
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است |
unique |
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است |
alternatives |
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست |
alternative |
آنچه به جای چیز دیگر قابل اجراست |
notation |
و دیگر نیاز به کروشه نیست |
notations |
و دیگر نیاز به کروشه نیست |
Your passport is no longer valid. |
گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد. |
the interest of it is gone |
دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد |
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight |
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است ) |
best fit |
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده |
standalone |
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است |
enclose |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
enclosing |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
encloses |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
modifying |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
modify |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
modifies |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
he has nothing of his own |
چیزی ندارد |
identities |
آنچه کسی یا چیزی است |
values |
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد. |
identity |
آنچه کسی یا چیزی است |
value |
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد. |
valuing |
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد. |
unattended operation |
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند |
monofuel |
سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد |
compiling |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compile |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiles |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
compiled |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
contents |
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد |
preventive |
آنچه مانع رویدادن چیزی شود |
adjacent |
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است |
it does not matter |
عیب ندارد چیزی نیست |
It doesnt matter. it is nothing. |
چیزی نیست ( عیب ندارد ) |
changes |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
changing |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
change |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
changed |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
preventative |
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود |
notation |
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست |
asynchronous |
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند |
notations |
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست |
Such a thing does not exist at all . |
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد |
neither fish nor fowl <idiom> |
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد |
It is a case of tit for tat . |
چیزی که عوض داد گله ندارد |
mode |
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود |
modes |
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود |
simplest |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
simple |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
simpler |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
supplied |
تامین چیزی که مورد نیاز است . |
supply |
تامین چیزی که مورد نیاز است . |
supplying |
تامین چیزی که مورد نیاز است . |
discarding |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discard |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discards |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
discarded |
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است |
intermediate |
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است |
machines |
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد |
machined |
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد |
machine |
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد |
viewing |
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است |
views |
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است |
view |
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است |
viewed |
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است |
It is all over between them . They are thru with each other . |
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد ) |
commodity |
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد |
commodities |
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد |
extension |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
extensions |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> |
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى . |
direct dyes |
رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.] |
pass on <idiom> |
رد کردن چیزی که دیگر |
to p on one thing to another |
چیزی را به چیز دیگر انداختن |
lose |
نداشتن چیزی دیگر پس از این |
loses |
نداشتن چیزی دیگر پس از این |
She turned the conversation to another subject. |
او [زن] موضوع را [به چیزی دیگر] عوض کرد. |
exchanged |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
exchange |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
interchanged |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
interchanges |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
exchanging |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
intruders |
قرار دادن چیزی در چیز دیگر |
exchanges |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
substitution |
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر |
intruder |
قرار دادن چیزی در چیز دیگر |
interchange |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
interchanging |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
zero wait state |
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود |
carry |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
alternative |
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد |
substitute |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
substituted |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
substituting |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
carrying |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
carries |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
carried |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
alternatives |
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد |
inclusive |
چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود |
share |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
superimposes |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
superimposing |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
shares |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
superimpose |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
shared |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
changer |
وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند |
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> |
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد. |
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. |
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد ) |
factors |
چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد |
factor |
چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد |
to lose track [of] |
فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است |
LUT |
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز |
double coincidence of wants |
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد |
he is second to none |
دومی ندارد بالادست ندارد |
cleaned |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
clean |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleans |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleanest |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
Whatsoever |
هرچه [هر آنچه] [آنچه ] |
implicit function |
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد |
plene administravit |
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است |
transformed |
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر |
transform |
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر |
transforms |
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر |
transforming |
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر |
dependent |
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست |
width |
اندازه چیزی از یک طرف به طرف دیگر |
fasted |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fast |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fastest |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fasts |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
chip |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
otherwise <adv.> |
به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر] |
conversion |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
conversions |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
some other time |
دفعه دیگر [وقت دیگر] |
tunnelling |
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد |
he was otherwise ordered |
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود |
shifted |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
shifts |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
shift |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
metafile |
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود |
to concern something |
مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن] |
he had no more no to say |
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت |
to watch something |
مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن] |
HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
the long and the short of it <idiom> |
آنچه گفتنی است |
the above was a summary |
آنچه دربالا گفته شد |
exclusive |
آنچه شامل نمیشود |
auxiliary |
آنچه کمک میکند |
authentic |
آنچه درست است |
producing |
آنچه تولید میکند |
circulating |
آنچه به راحتی می چرخد |
constants |
آنچه تغییر نمیکند |
incoming |
آنچه از خارج می آید |
constant |
آنچه تغییر نمیکند |
lightweights |
آنچه سنگین نیست |
contiguous |
آنچه اثر می گذارد |
previous |
آنچه زودتر رخ میدهد |
unwanted |
آنچه لازم نیست |
used |
آنچه جدید نیست |
knowledge |
آنچه دانسته است |
auxiliaries |
آنچه کمک میکند |
protective |
آنچه حافظت میکند |
circular |
آنچه در یک دایره می چرخد |
circulars |
آنچه در یک دایره می چرخد |
lightweight |
آنچه سنگین نیست |
biased |
آنچه اریب دارد |
there is no limit to it |
حد ندارد |
there is no style about her |
ندارد |
it does not weigh with me |
ندارد |
flicker free |
ی ندارد |
he is not of that stamp |
را ندارد |
trans shipment |
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر |
third |
آنچه بعد از دومین می آید |
differentials |
آنچه اختلاف را نشان میدهد |
clear |
آنچه به سادگی فهمیده میشود |
clears |
آنچه به سادگی فهمیده میشود |
clearest |
آنچه به سادگی فهمیده میشود |
common |
آنچه اغلب اتفاق میافتد |
preformatted |
آنچه فرمت شده باشد |