Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
run
اجرای
runs
اجرای
Other Matches
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
Sound Blaster
و پس اجرای آن
ground work
اجرای فن در خاک
enforcement of a judgment
اجرای حکم
execution of judgments
اجرای احکام
dry run
اجرای ازمایشی
execution of wills
اجرای وصایا
concurrently
اجرای همزمان
parallel run
اجرای موازی
plan implementation
اجرای برنامه
post strike
بعد از اجرای تک
performance of a contract
اجرای قرارداد
rerun
اجرای مجدد
machine run
اجرای ماشین
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
conduct of fire
اجرای تیراندازی
conduct of fire
اجرای اتش
test run
اجرای ازماینده
auto da fe
اجرای رای
use
اجرای چیزی
budget execution
اجرای بودجه
administration of justice
اجرای عدالت
carry out the obligations
اجرای تعهدات
uses
اجرای چیزی
administer justice
اجرای عدالت
test run
اجرای ازمایشی
concurrent execution
اجرای همزمان
program execution
اجرای برنامه
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
task forces
نیروی اجرای عملیات
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
task force
نیروی اجرای عملیات
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
concept of operations
روش اجرای عملیات
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
checks
اجرای خشک یک برنامه
checked
اجرای خشک یک برنامه
check
اجرای خشک یک برنامه
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
by the number
اجرای فرمان با شماره
technique
روش یا فن اجرای کار
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
multi tasking
اجرای چندین کار
task element
عنصر اجرای عملیات
war game
اجرای بازی جنگ
desks
اجرای خشک برنامه
self aid
اجرای کمکهای اولیه
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
wargaming
اجرای بازی جنگ
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
techniques
روش یا فن اجرای کار
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
administration of a will
اجرای وصیت نامه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
final process
دستور اجرای حکم
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
desk
اجرای خشک برنامه
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
multitasking
اجرای چندین کار
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
ambuscade
دام محل اجرای کمین
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
pass
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
staged
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
launched
اجرای حمله شروع عملیات
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
launch
اجرای حمله شروع عملیات
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
launches
اجرای حمله شروع عملیات
launching
اجرای حمله شروع عملیات
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
intermittent
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
budgetary control
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
run duration
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
run duration
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
execution
مدت زمان بین اجرای یک دستور
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
rerun
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
microcycle
برای دادن زمان اجرای دستورات
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
maths
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
math
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
auto da fe
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
targeted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
targetted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
tempo
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
on the fly
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
executing
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
tempos
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
executes
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executed
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
preprocess
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
bailiffs
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
execute
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
bailiff
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
processor
سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
transversal
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
cancel
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
users
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
cpu
مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
force rendezvous
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
black cap
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
assembler
کد شی ای که در یک اجرای اسمبلی از برنامه اصلی ایجاد شده است
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
runs
اجرای مجموعهای دستورات یا برنامه ها یا توابع توسط کامپیوتر
colds
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com