English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
registration fire اجرای تیر دقیق برای ثبت تیر کردن
Other Matches
pipeline اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
modes وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
possession money حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
straight line coding برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
robustness توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
metronome اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
compile برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
microcycle برای دادن زمان اجرای دستورات
run duration مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
target حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetting حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
targets حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
machines کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
force rendezvous نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
machined کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
dual سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
transversal اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
processor سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
boot اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
tested اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tests اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
executed دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
intercept point نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
break عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
breaks عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
test اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
executed رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executing رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
executes رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
execute رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executing دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
execute دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
TrueType فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
greeked نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
cycled تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
dry run اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
cycles تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
multimedia CP که قط عات لازم برای اجرای نرم افزار چند رسانهای دارد
fetch رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
fetched رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetches رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
tested اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tests اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
foreground processing اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
stepping اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
decca سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
chaining اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
soaks اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soak اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
retrospective parallel running اجرای سیستم کامپیوتری جدید با داده قدیمی برای اینکه آیا درست کارمیکندیا خیر
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
sequence کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
signature کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
sequences کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
signatures کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
precise دقیق کردن
suspending دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
maintenance 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
suspend دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
precision bore سوراخ کردن دقیق
edge sharpening دقیق کردن لبه
precision drill مته کردن دقیق
intelligence 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
calling مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
subtilize دقیق وحساس ولطیف کردن
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
non dedicated server کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
exact location تعیین کردن محل دقیق نقاط
run duration خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
zero beat تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
run اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
feasibility study مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
compile and go بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
interdict ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
attentions توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
attention توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multitasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
sequential پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
colder روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
withheld محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
language نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
job to job transition فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
languages نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
overlay نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
concurrent اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
mode وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
modes وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
advertent دقیق
tenty دقیق
scholastic دقیق
accurate دقیق
intent دقیق
literal دقیق
exquisite دقیق
exact solution حل دقیق
particular redemption دقیق
scrutinizer دقیق
scholastical دقیق
subtil دقیق
punctual دقیق
punctilious دقیق
precision دقیق
astute دقیق
exacted دقیق
exact دقیق
wistful دقیق
stringently دقیق
exacts دقیق
stringent دقیق
punctiliously دقیق
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
sets لجوج دقیق
precise خیلی دقیق
queasy زیاد دقیق
precise صریح دقیق
pernickety کاربسیار دقیق
scrutiny بررسی دقیق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com