Total search result: 202 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
administration of justice |
اجرای عدالت |
administer justice |
اجرای عدالت |
|
|
Other Matches |
|
chaining |
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان |
real time |
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی |
Sound Recorder |
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد |
equitableness |
عدالت |
uprightness |
عدالت |
justice |
عدالت |
even handedness |
عدالت |
equanimity |
عدالت |
righteousness |
عدالت |
unjust |
بی عدالت |
immanent justice |
عدالت طبیعی |
in the name of justice |
بنام عدالت |
justness |
حقانیت عدالت |
laws |
حقوق عدالت |
law |
حقوق عدالت |
tax equity |
عدالت مالیاتی |
vertical equity |
عدالت عمودی |
to d. justice |
عدالت کردن |
to a justice |
عدالت کردن |
righteously |
از روی عدالت |
uprightaess |
درستی راستی عدالت |
run duration |
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود |
pipelines |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
pipeline |
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه |
fair play <idiom> |
عدالت ،مساوی ،عمل درست |
to do one right |
عدالت در باره کسی بجا اوردن |
feasibility study |
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار |
application of fire |
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش |
possession money |
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود |
time resolution |
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات |
performance standard |
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار |
unijust |
غیر عادلانه غیر منصفانه بی عدالت بی انصاف |
to impinge on justice |
از عدالت تجاوز کردن بیعدالتی کردن |
unesco (= united nations educational |
ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود |
post attack |
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله |
runs |
اجرای |
run |
اجرای |
Sound Blaster |
و پس اجرای آن |
concurrent execution |
اجرای همزمان |
carry out the obligations |
اجرای تعهدات |
budget execution |
اجرای بودجه |
execution of judgments |
اجرای احکام |
auto da fe |
اجرای رای |
concurrently |
اجرای همزمان |
post strike |
بعد از اجرای تک |
plan implementation |
اجرای برنامه |
conduct of fire |
اجرای اتش |
performance of a contract |
اجرای قرارداد |
execution of wills |
اجرای وصایا |
dry run |
اجرای ازمایشی |
fulfilment of an obligation |
اجرای تعهد |
ground work |
اجرای فن در خاک |
use |
اجرای چیزی |
enforcement of a judgment |
اجرای حکم |
conduct of fire |
اجرای تیراندازی |
machine run |
اجرای ماشین |
parallel run |
اجرای موازی |
program execution |
اجرای برنامه |
rerun |
اجرای مجدد |
uses |
اجرای چیزی |
test run |
اجرای ازماینده |
test run |
اجرای ازمایشی |
wargaming |
اجرای بازی جنگ |
war game |
اجرای بازی جنگ |
operate |
دستورات اجرای کامپیوتر |
operated |
دستورات اجرای کامپیوتر |
operates |
دستورات اجرای کامپیوتر |
enforcement of a judment |
اجرای حکم دادگاه |
enforcement of judgement |
اجرای احکام قضایی |
transattack period |
زمان اجرای تک اتمی |
insubordination |
سرپیچی از اجرای دستور |
final process |
دستور اجرای حکم |
launched |
شروع یا اجرای یک برنامه |
launches |
شروع یا اجرای یک برنامه |
launching |
شروع یا اجرای یک برنامه |
concurrent program execution |
اجرای همزمان برنامه |
launch |
شروع یا اجرای یک برنامه |
concept of operations |
روش اجرای عملیات |
implementation of the decisions |
اجرای قرار [رای] |
techniques |
روش یا فن اجرای کار |
technique |
روش یا فن اجرای کار |
desk |
اجرای خشک برنامه |
desks |
اجرای خشک برنامه |
law enforcement |
اجرای قوانین [حقوقی] |
apply a correct holt |
اجرای فن صحیح کشتی |
administration of a will |
اجرای وصیت نامه |
by the number |
اجرای فرمان با شماره |
class i activity |
اجرای اماد طبقه 1 |
class ii activity |
اجرای اماد طبقه 2 |
legal enforcement |
اجرای حکم دادگاه |
enforcement by writ |
اجرای حکم دادگاه |
launch an attack |
اجرای حمله شروع تک |
multi tasking |
اجرای چندین کار |
task element |
عنصر اجرای عملیات |
checks |
اجرای خشک یک برنامه |
involve |
آغاز با اجرای یک برنامه |
policy instrument |
ابزار اجرای سیاست |
task forces |
نیروی اجرای عملیات |
task force |
نیروی اجرای عملیات |
reprieves |
تعلیق اجرای مجازات |
pursuance of a plan |
اجرای نقشه یا طرحی |
check |
اجرای خشک یک برنامه |
checked |
اجرای خشک یک برنامه |
methode of fire |
روش اجرای تیراندازی |
self aid |
اجرای کمکهای اولیه |
reprieve |
تعلیق اجرای مجازات |
reprieved |
تعلیق اجرای مجازات |
involving |
آغاز با اجرای یک برنامه |
multitasking |
اجرای چندین کار |
reprieving |
تعلیق اجرای مجازات |
involves |
آغاز با اجرای یک برنامه |
ambuscade |
دام محل اجرای کمین |
precedence |
ترتیب اجرای عملیات ریاضی |
textbook |
اجرای حرکت کامل و فنی |
passive |
وقت کشی بدون اجرای فن |
task element |
قسمت مامور اجرای عملیات |
execution |
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند |
execute |
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند |
specific performance |
نحوه اجرای معین در قرارداد |
passives |
وقت کشی بدون اجرای فن |
executing |
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند |
launching |
اجرای حمله شروع عملیات |
sword dance |
اجرای رقص در اطراف شمشیر |
executes |
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند |
executed |
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند |
collectivism |
اجرای اصول اشتراکی درزندگی |
to guarantee a contract |
اجرای قراردادی راضمانت کردن |
overlap processing |
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی |
passes |
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل |
passed |
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل |
pass |
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل |
launched |
اجرای حمله شروع عملیات |
suspending |
به عقب انداختن اجرای حکم |
launches |
اجرای حمله شروع عملیات |
high angle pit |
چاله مخصوص اجرای تیرقائم |
suspends |
به عقب انداختن اجرای حکم |
phases |
دوره زمانی اجرای برنامه |
phased |
دوره زمانی اجرای برنامه |
enterprise |
اقدام به اجرای قوانین کردن |
enterprises |
اقدام به اجرای قوانین کردن |
phase |
دوره زمانی اجرای برنامه |
staged |
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری |
suspend |
به عقب انداختن اجرای حکم |
fire time |
زمان اجرای اتش یا انفجار |
operators |
ترتیب اجرای عملیات ریاضی |
operator |
ترتیب اجرای عملیات ریاضی |
textbooks |
اجرای حرکت کامل و فنی |
guarantee a contract |
اجرای قراردادی را ضمانت کردن |
launch |
اجرای حمله شروع عملیات |
exempted , adressee |
گیرنده معاف از اجرای دستور |
concepts |
تدبیر روش اجرای یک چیز |
concept |
تدبیر روش اجرای یک چیز |
mission request |
درخواست اجرای ماموریت هوایی |
run duration |
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند |
math |
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد |
command of execution |
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی |
maths |
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد |
budgetary control |
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی |
run duration |
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه |
compile and go |
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل |
adagio |
آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی] |
e hour |
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی |
task fleet |
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت |
proponents |
مقام مسئول اموال یا اجرای کار |
proponent |
مقام مسئول اموال یا اجرای کار |
delay position |
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری |
immediate |
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود |
interdict |
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی |
intermittent |
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر |
microcycle |
برای دادن زمان اجرای دستورات |
execution |
مدت زمان بین اجرای یک دستور |
rerun |
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار |
task group |
ناو گروه مامور اجرای عملیات |
pipelines |
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد |
tempos |
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2- |
tempo |
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2- |
pipeline |
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد |
compiles |
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند |
compiled |
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند |
compiling |
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند |
compile |
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند |
multi tasking |
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده |
object computer |
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT |
get round the law |
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن |
multitasking |
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده |
dynamic |
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود |
dynamically |
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود |
attentions |
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه |
preprocess |
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده |
attention |
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه |
on the fly |
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا |
esorow |
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد |
lesion |
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی |
targeting |
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه |
targeted |
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه |
target |
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه |
execute |
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور |
executed |
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور |
executes |
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور |
executing |
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور |