| Total search result: 215 (14 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| utility program |
برنامه مفید |
|
|
|
|
| Search result with all words |
|
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
| language |
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند |
| languages |
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند |
| graphic |
زبان برنامه نویس کامپیوتر با دستورات توکار و مفید حین نمایش گرافیک |
| libraries |
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود |
| library |
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود |
| help |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
| help |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
| helped |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
| helped |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
| helps |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
| helps |
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است |
| Other Matches |
|
| api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
| automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
| source |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
| object oriented |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
| newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
| new- |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
| new |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
| newest |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
| landing schedule |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
| swops |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| swopping |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| jobs |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
| swopped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| swaps |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| job |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
| swapped |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| swap |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
| dynamic data exchange |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند |
| modular |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
| Send To command |
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد |
| preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
| Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
| handy [useful] <adj.> |
مفید |
| useful <adj.> |
مفید |
| profitable |
مفید |
| expedient <adj.> |
مفید |
| precise |
مفید |
| beneficial <adj.> |
مفید |
| remedial |
مفید |
| fruitful |
مفید |
| significance |
مفید |
| well off |
مفید |
| purposive <adj.> |
مفید |
| benefactress |
مفید |
| serviceable <adj.> |
مفید |
| utile [archaic] [useful] <adj.> |
مفید |
| appropriate [for an occasion] <adj.> |
مفید |
| advantageous <adj.> |
مفید |
| convenient <adj.> |
مفید |
| functional <adj.> |
مفید |
| practicable <adj.> |
مفید |
| suitable <adj.> |
مفید |
| purpose-built <adj.> |
مفید |
| proper <adj.> |
مفید |
| practical <adj.> |
مفید |
| purposeful <adj.> |
مفید |
| applicatory <adj.> |
مفید |
| gainful |
مفید |
| effect |
مفید |
| utilitarian [useful] <adj.> |
مفید |
| effected |
مفید |
| effecting |
مفید |
| effective |
مفید |
| helpful <adj.> |
مفید |
| handy <adj.> |
مفید |
| valuable <adj.> |
مفید |
| assembly |
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند |
| applet |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
| utilizable discharge |
بده مفید |
| active storage |
گنجایش مفید |
| advantageaus |
مفید باصرفه |
utility |
مفید بودن |
| effective storage |
گنجایش مفید |
| utility function |
تابع مفید |
| advantageously |
بطور مفید |
| useable storage |
ذخیره مفید |
| useful capacity |
فرفیت مفید |
| lacanic |
مختصر و مفید |
| salubrity |
مفید بودن |
| useful work |
کار مفید |
| useful power |
توان مفید |
| useful power |
قدرت مفید |
| active capacity |
گنجایش مفید |
| useful load |
فرفیت مفید |
| available magnification |
بزرگنمایی مفید |
| useful load |
بار مفید |
| useful life |
عمر مفید |
| constructive |
مفید ساختمانی |
| profitably <adv.> |
بطور مفید |
| good |
سودمند مفید |
| serviceably <adv.> |
بطور مفید |
| brake horsepower |
توان مفید |
| beneficially <adv.> |
بطور مفید |
advantage |
مفید بودن |
| syllabus |
خلاصه مفید |
| service load |
بار مفید |
| syllabuses |
خلاصه مفید |
| usefully |
بطور مفید |
| uses |
مقدار مفید |
| helpfully |
بطور مفید |
| poniter |
توصیه مفید |
| effective depth |
ارتفاع مفید |
| effective capacity |
گنجایش مفید |
| stead |
مفید بودن |
| payloads |
بار مفید |
| use |
مقدار مفید |
| payload |
بار مفید |
| informative |
حاوی اطلاعات مفید |
| application years |
عمر مفید یک دستگاه |
| availability |
چیز مفید وسودمند |
| abbreviate |
مختصر یا مفید کردن |
| man friday |
مستخدم یا یارخیلی مفید |
| come in handy <idiom> |
اثبات مفید بودن |
| rated pay load |
بار مفید نامی |
| abbreviates |
مختصر یا مفید کردن |
| abbreviating |
مختصر یا مفید کردن |
| availability |
شخص مفید دسترسی |
| curtly <adv.> |
بصورت مختصر و مفید |
| briefly <adv.> |
بصورت مختصر و مفید |
| instrumental |
مفید قابل استفاده |
| average available discharge |
بده متوسط مفید |
| compendiously <adv.> |
بصورت مختصر و مفید |
| efficiency |
فعالیت مفید بازده |
| useable reservoir storage |
گنجایش مفید مخزن |
| available storage capacity |
گنجایش مفید مخزن |
| vail |
بکارخوردن مفید بودن |
| asset |
چیز با ارزش و مفید |
| payload space |
فضای بار مفید |
| benefited |
احسان کردن مفید بودن |
| pay load |
فرفیت مفید وسیله نقلیه |
| multocular |
مختصر و مفید کوتاه و سودمند |
| benefiting |
احسان کردن مفید بودن |
benefit |
احسان کردن مفید بودن |
| resource |
گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند |
| parameter |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
| parameters |
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی |
| iterate |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
| iterative routine |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
| executives |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
| scheduled wave |
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه |
| source computer |
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود |
| business |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
| sequential |
حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند |
| goto |
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد |
| compiler |
نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند |
| executive |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند |
| supervisory |
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند |
| businesses |
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند. |
| developments |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
| synthetic address |
زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است |
| stops |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
| calling |
مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه |
| stopping |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
| development |
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش |
| subprogram |
1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود |
| stopped |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
| diagnostics |
تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد |
| stop |
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند |
| statement |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
| debugger |
نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند |
| drags |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
conditional |
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی |
| source language |
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه |
| statements |
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند |
| main line program |
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند |
| concurrent |
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت |
| dynamic link library |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
| toolkit |
مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند |
| c |
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته |
| dragged |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
| compiling |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
| pl/m |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
| chapters |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
| chapter |
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد |
| functioned |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
| functions |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
| optimum schedule |
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند |
drop |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
| dropped |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
| object oriented |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود |
| compile |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
| dropping |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
| drops |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
| compiled |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
function |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
| compiles |
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است |
| drag |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
| coding |
صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد |
| hook |
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند |
| segment |
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست |
| intermittent error |
خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال |
| macro |
زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد |
| parent program |
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند |
| transfer |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
| identification |
بخشی از کد اصلی برنامه COBOL که مشخصه ها و قالبهای داده و متغیر در برنامه مشخص اند |
| section |
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه |
| sections |
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه |
conditional |
دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند |
| hooks |
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند |
| transfers |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
| transferring |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
| segments |
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست |
| out of line |
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند |
| modes |
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه |
| mode |
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه |
| annotation |
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه |
| annotations |
توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه |
| generated |
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است |
| syntactic error |
خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است |
| thread |
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد |