| Total search result: 202 (24 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| ribbon |
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح |
| ribbons |
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| T connector |
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند |
| wiring |
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها |
| scratched |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
| scratching |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
| scratches |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
| scratch |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
| boilerplating |
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی |
| tristimulus values |
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند |
| TDR |
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن |
| ethernet |
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور |
| oem |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
| ActiveX |
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک |
| mos |
روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET |
| metal oxide semiconductor |
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند |
| counting |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
| counted |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
| count |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
| counts |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
| clock |
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند |
| clocks |
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند |
| BNC connector |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
| chip |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
| chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
| bandwidth |
اندازه دادهای که در طول یک کابل یا کانال یا رسانه دیگر قابل ارسال است |
| plugging |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
plug |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
| plugs |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
| assembly |
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند |
| RJ connector |
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود |
| gates |
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد |
| gate |
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد |
| Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
| haze |
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر |
| conversion |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
| conversions |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
| references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
| plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
| invitations |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
| invitation |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
| conduits |
لوله یا کانال محافظ برای سیم ها کابل ها |
| conduit |
لوله یا کانال محافظ برای سیم ها کابل ها |
| modules |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
| module |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
| punch down block |
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP |
| Please put these clocolates aside for me . |
لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید |
| chain plate |
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان |
| angle block |
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف |
| Viewdata |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
| landline |
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند |
| array |
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه |
| arrays |
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه |
add |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
| adding |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
| zone ride |
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه |
| adds |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
| wireless network |
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند |
| drop cable |
بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند. |
| hash |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
| lengths |
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل |
| total |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
| totaled |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
| totals |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
| totaling |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
| totalled |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
| totalling |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
| length |
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل |
| quotation marks |
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است |
| duct |
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد |
| time |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
| timed |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
| times |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
| HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
| compact |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
| finite precision numbers |
استفاده از تعداد بیتهای ثابت برای نمایش اعداد |
| permutation |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
| compacted |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
| permutations |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
| compacts |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
| compacting |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
| outsource |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
| standstill |
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز |
| slush fund |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
| slush funds |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
| random number |
روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد |
| terminator |
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2- |
| D SUB connector |
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود |
| transistors |
برای ایجاد تابع منط قی |
| nuptias non concubitus , sedconsensus , |
برای ایجاد علقه زوجیت |
| transistor |
برای ایجاد تابع منط قی |
| fibre distributed data interface II |
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد |
| smudging |
ایجاد دود برای دفع حشرات |
| smudges |
ایجاد دود برای دفع حشرات |
| smudge |
ایجاد دود برای دفع حشرات |
| contact ion engine |
موتوری برای ایجاد تراست درفضا |
| smudged |
ایجاد دود برای دفع حشرات |
| fogging |
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر |
| shift key |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
| shift keys |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
| accuracy |
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود |
| BPP |
تعداد بیتهایی که برای ذخیره سازی رنگ یک پیکسل به کار می رود |
| jobs |
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای |
| stream |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
| streamed |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
| job |
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای |
| streams |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
| code level |
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند |
c clamp |
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر |
| billiard point |
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن |
| gorge portion |
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه |
| incorporation |
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت |
| graphics |
که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود |
| dry plasma etching |
روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص |
| geometry and rendering |
مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی |
| crunching |
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک |
| vetoed |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| veto |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| vetoes |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| vetoing |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
minor border |
حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.] |
| subliminal |
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس |
| jumper |
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی |
| jus ex injuria non oritur |
تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند |
| alphamosaic |
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس |
| configure |
نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص |
| jumpers |
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی |
| entrance head |
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله |
| hike out |
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل |
| subliminally |
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس |
| stalking horse |
کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان |
| breakpoint |
حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه |
| texture mapping |
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی |
| resolutions |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
| resolution |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
| flippy |
دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود |
| notification |
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود |
| token bus network |
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند |
| patches |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
| patch |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
| answered |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
| align |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
| aligned |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
| aligning |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
| answering |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
| aligns |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
| answer |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
| answers |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
| center |
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور |
| shared |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
| shares |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
| thins |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
| thinnest |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
| thinners |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
| thinned |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
| thin |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
| mkdir |
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک |
| share |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
| Her teacher's presence caused her considerable discomfort. |
بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد. |
| fiber |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
| fibre |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
| fibres |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
| MCA |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA |
| power |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
| kernel |
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه . |
| kernels |
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه . |
| powers |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
| powering |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
| powered |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
| combinatorics |
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی |
| fibre distributed data interface |
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است |
| Micro Channel Architecture |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA |
| handicap |
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل |
| buffering |
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع |
| handicaps |
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل |
| feep |
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند |
immediate |
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون |
| DR DOS |
سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است |
| transaction trailing |
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها |
| cryoelectronic storage |
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند |
| bail out |
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ |
| other things being equal |
اگر برای چیزهای دیگر نباشد |
| sagged |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
| sags |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
| sag |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
| to have done |
برای کسی [دیگر] انجام دادن |
| redundancy check |
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند |
| utilitarianism |
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است |
| bend allowance |
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین |
| glideslope |
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی |
| lifting |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
| lifted |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
| bombs |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
| lifts |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
| solenoid |
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی |
| precision |
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر |
| lift |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
| bomb |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
| bombed |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
| bombed out |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |