English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
break جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
breaks جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
Other Matches
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
post time زمان شروع اسبدوانی
slow gait چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
starting gate دروازه شروع
white hope بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
gates دروازه شروع اسکی
gate دروازه شروع اسکی
flops شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flop شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopped شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
vortex separation جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
sortie شروع حرکت
sorties شروع حرکت
underway شروع حرکت قایق در اب باکنترل
mounts شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
mount شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
catch نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
wraparound حرکت نشانه گر در صفحه تصویری کامپیوتر از انتهای یک خط یا شروع خط بعد
block time زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
word wrap حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
indent شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indents شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save نجات دروازه با پای دروازه بان
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pug بوکسور
pugs بوکسور
pugilist بوکسور
boxer بوکسور
fighters بوکسور
fighter بوکسور
seconds مددکار بوکسور
seconded مددکار بوکسور
prize-fighter بوکسور مشتزن
second مددکار بوکسور
gladiator بوکسور حرفهای
prizefighter بوکسور حرفهای
gladiators بوکسور حرفهای
seconding مددکار بوکسور
handlers مددکار بوکسور
palooka بوکسور بی استعداد
handler مددکار بوکسور
club fighter بوکسور باشگاهی
southpaw بوکسور چپ دست
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
edward j. neil award جایزه بوکسور ممتاز سال
catcher بوکسور ناشی کتک خور
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
set up مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
element دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
handles اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
scampers چهارنعل
scamper چهارنعل
scampered چهارنعل
scampering چهارنعل
cantering چهارنعل
canter چهارنعل
cantered چهارنعل
canters چهارنعل
gallop چهارنعل
galloped چهارنعل
gallops چهارنعل
racked چهارنعل کوتاه
rack چهارنعل کوتاه
wracked چهارنعل کوتاه
wracks چهارنعل کوتاه
tantivy برو چهارنعل
racks چهارنعل کوتاه
scampers چهارنعل دودیدن
gallop چهارنعل رفتن
galloped چهارنعل رفتن
galloping چهارنعل رونده
galloping inflation تورم چهارنعل
scamper چهارنعل دودیدن
scampered چهارنعل دودیدن
scampering چهارنعل دودیدن
canter چهارنعل کوتاه
cantered چهارنعل کوتاه
brattle تاخت چهارنعل
gallops چهارنعل رفتن
cantering چهارنعل کوتاه
canters چهارنعل کوتاه
circuits پیست اسبدوانی
circuit پیست اسبدوانی
cantered گامی شبیه چهارنعل
canters گامی شبیه چهارنعل
cantering گامی شبیه چهارنعل
canter گامی شبیه چهارنعل
boy سوارکار مسابقه اسبدوانی
grasses چمن مسیر اسبدوانی
conditions مقررات و شرایط اسبدوانی
boys سوارکار مسابقه اسبدوانی
turf پیست چمن اسبدوانی
grass چمن مسیر اسبدوانی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
start off شروع کردن شروع شدن
lope چهارنعل طبیعی و راحت اسب
loped چهارنعل طبیعی و راحت اسب
lopes چهارنعل طبیعی و راحت اسب
loping چهارنعل طبیعی و راحت اسب
gallopade چهارنعل روی چهار نعل
free legged بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
post- تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
posted تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
posts تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
highweight handicap مسابقه اسبدوانی با امتیازمتفاوت وزن
flat race مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
training track مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
stretch قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretched قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretches قسمت اخر مسیر اسبدوانی
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
clubhouse turn انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
turfman صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
handride اسبدوانی بدون کمک مهمیز یاشلاق
patrol judge داور برج طول مسیر اسبدوانی
barriers نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barrier نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
analyze جداکردن
chop جداکردن
chopped جداکردن
dissevere جداکردن
dissociate جداکردن
dissociates جداکردن
dissociating جداکردن
disuniting جداکردن
to break off جداکردن
to pull to pieces از هم جداکردن
exsind جداکردن
disunite جداکردن
disunited جداکردن
disunites جداکردن
isolating جداکردن
exscind جداکردن
isolates جداکردن
isolate جداکردن
touse جداکردن
sunder جداکردن
to break apart جداکردن
dismembering جداکردن
dismembers جداکردن
dissever جداکردن
unzips جداکردن
unzipping جداکردن
lixiviate جداکردن
unzip جداکردن
unzipped جداکردن
dismembered جداکردن
disassociating جداکردن
part جداکردن
disject جداکردن
dispart جداکردن
disassociate جداکردن
disassociated جداکردن
disassociates جداکردن
dismember جداکردن
steeplechases اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
speeding مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
steeplechase اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
excide مجزاکردن جداکردن
ravel از هم جداکردن الیاف
to hew asunder ازهم جداکردن
unpick کندن - جداکردن
excerpts برگزیدن و جداکردن
declass جداکردن از طبقه
to unravel woven [knitted] fabric از هم جداکردن [الیاف]
leading جداکردن سطرها
excerpt برگزیدن و جداکردن
change of leg وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
goalposts تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost تیر دروازه تیر عمودی دروازه
analyse موشکافی کردن جداکردن
analyses موشکافی کردن جداکردن
analysing موشکافی کردن جداکردن
analyzed موشکافی کردن جداکردن
analyzes موشکافی کردن جداکردن
analyzing موشکافی کردن جداکردن
analysed موشکافی کردن جداکردن
abstracts جداکردن تجزیه کردن
abstracting جداکردن تجزیه کردن
abstract جداکردن تجزیه کردن
divides پخش کردن جداکردن
to draw out بیرون کشیدن جداکردن
divide پخش کردن جداکردن
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com