Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
Other Matches
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
restraint
جلوگیری
arrest
سد جلوگیری
restraints
جلوگیری
arrested
سد جلوگیری
suppression
جلوگیری
prevention
جلوگیری
arrests
سد جلوگیری
stoppage
جلوگیری
contraception
جلوگیری
stoppages
جلوگیری
premunition
جلوگیری
obstructions
جلوگیری
obstruction
جلوگیری
interception
جلوگیری
forbiddance
جلوگیری
interdiction
جلوگیری
debarment
جلوگیری
countercheck
جلوگیری
bridle
جلوگیری کردن از
inhibit
جلوگیری کردن
hindered
جلوگیری کردن
hindering
جلوگیری کردن
rebuffs
جلوگیری کردن
suppressive
جلوگیری کننده
hinders
جلوگیری کردن
restrain
جلوگیری کردن از
restrains
جلوگیری کردن از
rule out
جلوگیری کردن
bridled
جلوگیری کردن از
bridles
جلوگیری کردن از
restraining
جلوگیری کردن از
keep
جلوگیری کردن
rebuffing
جلوگیری کردن
keeps
جلوگیری کردن
to provide against
جلوگیری کردن
to keep back
جلوگیری کردن از
rebuffed
جلوگیری کردن
prohibit
جلوگیری کردن
rebuff
جلوگیری کردن
prohibiting
جلوگیری کردن
suppressor
جلوگیری کننده
prohibits
جلوگیری کردن
hinder
جلوگیری کردن
bridling
جلوگیری کردن از
repessive
جلوگیری کننده
preventive
جلوگیری کننده
preventive
عامل جلوگیری
preventible
قابل جلوگیری
preventable
قابل جلوگیری
preventability
قابلیت جلوگیری
accident prevention
جلوگیری از سانحه
prevenience
منع جلوگیری
premune
ناشی از جلوگیری
block age
جلوگیری انسداد
preclusive
جلوگیری کننده
checkless
غیرقابل جلوگیری
letted
منع جلوگیری
controlment
اختیارداری جلوگیری
interdict
جلوگیری ممنوعیت
interceptive
جلوگیری کننده
erosion control
جلوگیری از فرسایش
inhibitor
جلوگیری کننده
inhibitive
وابسته به جلوگیری
repressed
جلوگیری شده
pull up
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن از
prevented
جلوگیری کردن
prevented
جلوگیری کردن از
preventing
جلوگیری کردن
preventing
جلوگیری کردن از
prevents
جلوگیری کردن
prevents
جلوگیری کردن از
hold in
جلوگیری کردن
inhibition
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions
جلوگیری از بروزاحساسات
preservative
ماده جلوگیری
preservatives
ماده جلوگیری
quenchless
غیرقابل جلوگیری
abatement
فروکش جلوگیری
quenchable
قابل جلوگیری
inhibiter
جلوگیری کننده
birth control
جلوگیری از ابستنی
preservation
محافظت جلوگیری
uncontrollably
غیرقابل جلوگیری
uncontrollable
غیرقابل جلوگیری
irrepressible
جلوگیری نکردنی
contraception
جلوگیری از ابستنی
check
جلوگیری کردن از
arrested
جلوگیری از سقوط
arrested
جلوگیری کردن
arrests
جلوگیری از سقوط
arrest
جلوگیری از سقوط
arrests
جلوگیری کردن
arrest
جلوگیری کردن
checks
جلوگیری کردن از
checked
جلوگیری کردن از
stops
جلوگیری منع
hold
جلوگیری کردن
stop
جلوگیری منع
holds
جلوگیری کردن
stopping
جلوگیری منع
stopped
جلوگیری منع
inhibits
جلوگیری کردن
preservative
جلوگیری کننده از فساد
preservatives
جلوگیری کننده از فساد
snubs
جلوگیری سرزنش کردن
preventative
پیشگیر جلوگیری کننده
snub
جلوگیری سرزنش کردن
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
fire control
جلوگیری از اتش سوزی
snubbing
جلوگیری سرزنش کردن
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
nails
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
incontrollable
غیر قابل جلوگیری
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
cutman
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
to avoid bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
out of hand
غیر قابل جلوگیری
nailed
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
snubbed
جلوگیری سرزنش کردن
contraceptive
وسیله جلوگیری از ابستنی
contraceptives
وسیله جلوگیری از ابستنی
nail
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
prohibitory
گران جلوگیری کننده
prohibitively
بطور جلوگیری کننده
prohibitive
گران جلوگیری کننده
to avert bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibit
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
stoppers
توپی جلوگیری کننده
stopper
توپی جلوگیری کننده
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
curb
جلوگیری لبه پیاده رو
curbed
جلوگیری لبه پیاده رو
curbing
جلوگیری لبه پیاده رو
curbs
جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint
ازادانه بدون جلوگیری
inhibits
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
repelling
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to resist heat
از نفوذگرما جلوگیری کردن
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
control
بازرسی نظارت جلوگیری
repelled
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
buffer zones
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
hold
متصرف بودن جلوگیری کردن از
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
antiskid treatment
عمل جلوگیری ازسر خوردن
to pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
weak safety
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
prevention of discrimination sub commiss
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
lacquer preservative
لاک جلوگیری کننده از فساد
buffer zone
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
safety regulations
ایین نامه جلوگیری از خطر
release denial
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
rib to prevent seepage
پشت بند جلوگیری از تراوش
antibiotic
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hinders
جلوگیری از ضربه زدن حریف
holds
متصرف بودن جلوگیری کردن از
gateage
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
get by
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
preventive
عامل ممانعت جلوگیری کننده
antibiotics
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hindering
جلوگیری از ضربه زدن حریف
head off
<idiom>
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
hinder
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered
جلوگیری از ضربه زدن حریف
shrinkage prevention
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
echo suppression
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
antiperiodic
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
lock
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
locks
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
obstructions
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
kyanize
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
obstruction
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
autos
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to try to stop the march of time
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
stabilizer
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to look out for squalls
جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
stabilisers
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
bailout
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
sunscreens
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
pass interference
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
protect
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protecting
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com