English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
Other Matches
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
arrested سد جلوگیری
restraint جلوگیری
arrest سد جلوگیری
restraints جلوگیری
suppression جلوگیری
arrests سد جلوگیری
prevention جلوگیری
stoppage جلوگیری
stoppages جلوگیری
contraception جلوگیری
premunition جلوگیری
obstruction جلوگیری
interception جلوگیری
countercheck جلوگیری
obstructions جلوگیری
debarment جلوگیری
forbiddance جلوگیری
interdiction جلوگیری
bridles جلوگیری کردن از
bridled جلوگیری کردن از
preventive جلوگیری کننده
rule out جلوگیری کردن
bridle جلوگیری کردن از
restrains جلوگیری کردن از
hindering جلوگیری کردن
inhibit جلوگیری کردن
hinders جلوگیری کردن
restrain جلوگیری کردن از
suppressive جلوگیری کننده
bridling جلوگیری کردن از
keep جلوگیری کردن
keeps جلوگیری کردن
to provide against جلوگیری کردن
restraining جلوگیری کردن از
to keep back جلوگیری کردن از
suppressor جلوگیری کننده
prohibit جلوگیری کردن
rebuffs جلوگیری کردن
rebuffing جلوگیری کردن
rebuffed جلوگیری کردن
rebuff جلوگیری کردن
prohibits جلوگیری کردن
prohibiting جلوگیری کردن
hinder جلوگیری کردن
hindered جلوگیری کردن
quenchless غیرقابل جلوگیری
preventive عامل جلوگیری
preventability قابلیت جلوگیری
accident prevention جلوگیری از سانحه
prevenience منع جلوگیری
premune ناشی از جلوگیری
block age جلوگیری انسداد
preclusive جلوگیری کننده
checkless غیرقابل جلوگیری
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
letted منع جلوگیری
controlment اختیارداری جلوگیری
hold in جلوگیری کردن
interdict جلوگیری ممنوعیت
interceptive جلوگیری کننده
erosion control جلوگیری از فرسایش
inhibitor جلوگیری کننده
inhibitive وابسته به جلوگیری
preventable قابل جلوگیری
preventible قابل جلوگیری
repressed جلوگیری شده
prevent جلوگیری کردن
prevent جلوگیری کردن از
prevented جلوگیری کردن
prevented جلوگیری کردن از
preventing جلوگیری کردن
preventing جلوگیری کردن از
prevents جلوگیری کردن
prevents جلوگیری کردن از
inhibition جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions جلوگیری از بروزاحساسات
preservative ماده جلوگیری
preservatives ماده جلوگیری
repessive جلوگیری کننده
abatement فروکش جلوگیری
quenchable قابل جلوگیری
pull up جلوگیری کردن
inhibiter جلوگیری کننده
uncontrollable غیرقابل جلوگیری
checks جلوگیری کردن از
arrested جلوگیری از سقوط
birth control جلوگیری از ابستنی
arrest جلوگیری از سقوط
arrested جلوگیری کردن
irrepressible جلوگیری نکردنی
preservation محافظت جلوگیری
arrest جلوگیری کردن
arrests جلوگیری کردن
arrests جلوگیری از سقوط
checked جلوگیری کردن از
hold جلوگیری کردن
uncontrollably غیرقابل جلوگیری
holds جلوگیری کردن
inhibits جلوگیری کردن
stop جلوگیری منع
contraception جلوگیری از ابستنی
check جلوگیری کردن از
stopped جلوگیری منع
stops جلوگیری منع
stopping جلوگیری منع
repel نپذیرفتن جلوگیری کردن از
nail از انتشارچیزی جلوگیری کردن
repelling نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prohibitively بطور جلوگیری کننده
repelled نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prohibitive گران جلوگیری کننده
repels نپذیرفتن جلوگیری کردن از
snubs جلوگیری سرزنش کردن
preservative جلوگیری کننده از فساد
snubbed جلوگیری سرزنش کردن
snubbing جلوگیری سرزنش کردن
preventative پیشگیر جلوگیری کننده
contraceptive وسیله جلوگیری از ابستنی
contraceptives وسیله جلوگیری از ابستنی
snub جلوگیری سرزنش کردن
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
prohibitory گران جلوگیری کننده
preservatives جلوگیری کننده از فساد
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
stoppers توپی جلوگیری کننده
fire control جلوگیری از اتش سوزی
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
control بازرسی نظارت جلوگیری
controlling بازرسی نظارت جلوگیری
controls بازرسی نظارت جلوگیری
to resist heat از نفوذگرما جلوگیری کردن
curbed جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint ازادانه بدون جلوگیری
stopper توپی جلوگیری کننده
curb جلوگیری لبه پیاده رو
in order to prevent برای جلوگیری کردن
cutman متخصص در جلوگیری ازخونریزی
inhibits از بروزاحساسات جلوگیری کردن
to avert bankruptcy از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy از ورشکستگی جلوگیری کردن
incontrollable غیر قابل جلوگیری
nails از انتشارچیزی جلوگیری کردن
out of hand غیر قابل جلوگیری
curbs جلوگیری لبه پیاده رو
curbing جلوگیری لبه پیاده رو
nailed از انتشارچیزی جلوگیری کردن
inhibit از بروزاحساسات جلوگیری کردن
gateage دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
get by ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
echo suppression جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
lacquer preservative لاک جلوگیری کننده از فساد
pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
prevention of discrimination sub commiss کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
antiskid treatment عمل جلوگیری ازسر خوردن
buffer zones منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
holds متصرف بودن جلوگیری کردن از
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
shrinkage prevention وسیله جلوگیری از جمع شدگی
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
to pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
safety regulations ایین نامه جلوگیری از خطر
hold متصرف بودن جلوگیری کردن از
rib to prevent seepage پشت بند جلوگیری از تراوش
buffer zone منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
antibiotics جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotic جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
preventive عامل ممانعت جلوگیری کننده
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
kyanize باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
stabilizer وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
antiperiodic جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
obstruction حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstructions حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
locks عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
auto تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
autos تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
lock عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
to look out for squalls جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
stabilisers وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to try to stop the march of time تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
to avoid distortion of the results [produced] by ... برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
dikes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
protect یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
pass interference جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
sunscreens کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
sunscreen کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
bailout کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com