English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
English Persian
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
Other Matches
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
righted مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
right مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
cards روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
preempt حق تقدم پیدا کردن
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
readout وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
block letter حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
separated حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
shift keys که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
normalises تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalizes تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalising تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
monotype ماشین حروف ریزی و حروف چینی
normalised تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
graphics ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
users حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
cases حروف بزرگ یا حروف معمولی
case حروف بزرگ یا حروف معمولی
typed حروف چاپی حروف چاپ
types حروف چاپی حروف چاپ
type حروف چاپی حروف چاپ
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
non destructive cursor صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
graduate مرتب کردن
clean مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
graduating مرتب کردن
cleans مرتب کردن
graduates مرتب کردن
clear up مرتب کردن
collate مرتب کردن
to map out مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
concerts مرتب کردن
concert مرتب کردن
arrange مرتب کردن
arranged مرتب کردن
arranges مرتب کردن
marshals مرتب کردن
marshalled مرتب کردن
arranging مرتب کردن
marshaling مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
marshal مرتب کردن
lineup مرتب کردن
collates مرتب کردن
collocating مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
fix up مرتب کردن
draw up مرتب کردن
tidied مرتب کردن
collating مرتب کردن
order مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
put straight مرتب کردن
tidier مرتب کردن
tidies مرتب کردن
tidy مرتب کردن
regularises مرتب کردن
regularize مرتب کردن
collocates مرتب کردن
regularising مرتب کردن
collocated مرتب کردن
collocate مرتب کردن
regularized مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
tidying مرتب کردن
collated مرتب کردن
set in order مرتب کردن
regularised مرتب کردن
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
ripple sort مرتب کردن موجی
collating sort مرتب کردن داده
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
to fix up مرتب کردن جادادن
squared مرتب کردن کلاه
bubble sort مرتب کردن حبابی
data processing مرتب کردن داده ها
internal sort مرتب کردن درونی
selection sort مرتب کردن گزینشی
set نهادن مرتب کردن
sets نهادن مرتب کردن
distributive sort مرتب کردن توزیعی
shipshape مرتب کردن منظم
squares مرتب کردن کلاه
squaring مرتب کردن کلاه
square مرتب کردن کلاه
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
setting up نهادن مرتب کردن
redd مرتب کردن رهاساختن
tree sort مرتب کردن درختی
quicksort مرتب کردن سریع
reorder دوباره مرتب کردن
block sort مرتب کردن بلاکی
dead type حروف پخش کردن
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
clear the decks <idiom> همه جارا مرتب کردن
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
multipass sort مرتب کردن چند گذری
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
velarize حروف را از کام تلفظ کردن
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
selective مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selectively مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
quicksort روش مرتب کردن سریع فایل
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
to page up type حروف چیده را صفخه بندی کردن
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
NDR سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
passes یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
fields مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fielded مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
reads 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com