| Total search result: 201 (32 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| alphameric |
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| alphasort |
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا |
| righted |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| right |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| righting |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| cards |
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند |
| card |
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| background processing |
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد |
| migration |
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off |
| foreground program |
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد |
| filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
| preempt |
حق تقدم پیدا کردن |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
| exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| readout |
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند |
| block letter |
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر |
| self- |
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند |
| Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
| separated |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
| separate |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
| separates |
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند |
| inferior figures |
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند. |
| dispatching priority |
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها |
| shift keys |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
| shift key |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
| to marshal one's creditors |
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن |
| normalises |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
| normalizes |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
| normalize |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
| normalising |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
| monotype |
ماشین حروف ریزی و حروف چینی |
| normalised |
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک |
| sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| graphics |
ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند |
| users |
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است |
| user |
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است |
| cases |
حروف بزرگ یا حروف معمولی |
case |
حروف بزرگ یا حروف معمولی |
| typed |
حروف چاپی حروف چاپ |
| types |
حروف چاپی حروف چاپ |
| type |
حروف چاپی حروف چاپ |
| justifications |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| justification |
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط |
| gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| non destructive cursor |
صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند |
| semi processed data |
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا.. |
| graduate |
مرتب کردن |
| clean |
مرتب کردن |
| cleaned |
مرتب کردن |
| cleanest |
مرتب کردن |
| graduating |
مرتب کردن |
| cleans |
مرتب کردن |
| graduates |
مرتب کردن |
| clear up |
مرتب کردن |
| collate |
مرتب کردن |
| to map out |
مرتب کردن |
| straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
| concerts |
مرتب کردن |
| concert |
مرتب کردن |
| arrange |
مرتب کردن |
| arranged |
مرتب کردن |
| arranges |
مرتب کردن |
| marshals |
مرتب کردن |
| marshalled |
مرتب کردن |
| arranging |
مرتب کردن |
| marshaling |
مرتب کردن |
| marshaled |
مرتب کردن |
| marshal |
مرتب کردن |
| lineup |
مرتب کردن |
| collates |
مرتب کردن |
| collocating |
مرتب کردن |
| tidiest |
مرتب کردن |
| fix up |
مرتب کردن |
| draw up |
مرتب کردن |
| tidied |
مرتب کردن |
| collating |
مرتب کردن |
| order |
مرتب کردن |
| to cleanvp |
مرتب کردن |
| put straight |
مرتب کردن |
| tidier |
مرتب کردن |
| tidies |
مرتب کردن |
| tidy |
مرتب کردن |
| regularises |
مرتب کردن |
| regularize |
مرتب کردن |
| collocates |
مرتب کردن |
| regularising |
مرتب کردن |
| collocated |
مرتب کردن |
| collocate |
مرتب کردن |
| regularized |
مرتب کردن |
| to put to rights |
مرتب کردن |
| regularizes |
مرتب کردن |
| regularizing |
مرتب کردن |
| tidying |
مرتب کردن |
| collated |
مرتب کردن |
| set in order |
مرتب کردن |
| regularised |
مرتب کردن |
| serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| ripple sort |
مرتب کردن موجی |
| collating sort |
مرتب کردن داده |
| oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
| to fix up |
مرتب کردن جادادن |
| squared |
مرتب کردن کلاه |
| bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
| data processing |
مرتب کردن داده ها |
| internal sort |
مرتب کردن درونی |
| selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
| set |
نهادن مرتب کردن |
| sets |
نهادن مرتب کردن |
| distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
| shipshape |
مرتب کردن منظم |
| squares |
مرتب کردن کلاه |
| squaring |
مرتب کردن کلاه |
| square |
مرتب کردن کلاه |
| pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |
| insertion sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن |
| setting up |
نهادن مرتب کردن |
| redd |
مرتب کردن رهاساختن |
| tree sort |
مرتب کردن درختی |
| quicksort |
مرتب کردن سریع |
| reorder |
دوباره مرتب کردن |
| block sort |
مرتب کردن بلاکی |
| dead type |
حروف پخش کردن |
| shifted |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
| spoonerism |
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف |
| shift |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
| shifts |
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر |
| multireel sorting |
مرتب کردن چند حلقهای |
| juxtaposition |
مرتب کردن موضوعات در کنار هم |
| clear the decks <idiom> |
همه جارا مرتب کردن |
| radix sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن مبنایی |
| collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
| polyphase sort |
مرتب کردن چند فازی |
| sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| multifile sorting |
مرتب کردن چند فایلی |
| multipass sort |
مرتب کردن چند گذری |
| exchange sorting algorithm |
مرتب کردن به روش حبابی |
| To do up the room. |
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن ) |
| velarize |
حروف را از کام تلفظ کردن |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| make room for someone or something <idiom> |
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن |
| scheduling |
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها |
| organizing |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organizes |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organize |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| selective |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| selectively |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| organises |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organising |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| quicksort |
روش مرتب کردن سریع فایل |
| adjusting |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
adjust |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
| adjusts |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |
| to page up type |
حروف چیده را صفخه بندی کردن |
| filing system |
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه |
| job |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
| jobs |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
| drum sorting |
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی |
| NDR |
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد |
| permutation |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
| permutations |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
| chronologize |
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن |
| clocks |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
| clock |
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن |
| passes |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
| passed |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
| justifies |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| organisations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| justify |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| justifying |
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز |
| organizations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| formats |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
| pass |
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها |
format |
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل |
| digital sorting |
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی |
| organization |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| fields |
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن |
fielded |
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن |
| field |
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن |
| reads |
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2- |
| read |
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2- |