Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
rule |
موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند |
|
|
Other Matches |
|
ULA |
قطعهای که حاوی تعداد مدار منط قی جدا و دروازه هایی که سپس توسط مشتری وصل می شوند تا تابع مورد نظررا انجام دهند |
nests |
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند |
nest |
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند |
equivalence |
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
stubs |
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد |
library |
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند |
stub |
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد |
stubbed |
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد |
libraries |
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند |
stubbing |
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد |
unilateralism |
اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند |
interlace |
که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند |
action |
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند. |
actions |
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند. |
hosting |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
chip |
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند |
chips |
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند |
alphabets |
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند |
alphabet |
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند |
the oil tins leak |
حلبهای نفتی نفت پس می دهند |
host |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
hosted |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
hosts |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
psalmodic |
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند |
matrix |
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند |
matrixes |
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند |
formats |
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند |
format |
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند |
button |
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند |
buttoned |
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند |
buttoning |
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند |
this ticket admits one |
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند |
re-entry |
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه |
re entry |
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه |
circuit |
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند |
pantograph |
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند |
slapdash |
کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند |
circuits |
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند |
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. |
پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند. |
direction |
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند |
assembly |
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند |
guide bars |
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند |
tabling |
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند. |
stationery |
صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند |
teleconference |
کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند |
circuits |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
i am afriad |
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند |
circuit |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
table |
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند. |
cpu |
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند |
tabled |
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند. |
Web server |
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند |
main |
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند. |
tables |
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند. |
manual |
متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند |
product |
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند. |
free docks |
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند |
interpleader |
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند |
gold contacts |
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند |
cold |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
colder |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
triptych |
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند |
colds |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
coldest |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
products |
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند. |
integrated |
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند |
input |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
Most home helps prefer to live out. |
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند . |
patterns |
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند |
inputted |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
advancement |
سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط |
impromptu |
کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند بالبداهه حرف زدن |
previewer |
خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند |
key |
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند |
pattern |
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند |
movable dam |
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند |
end system |
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند. |
microsoft |
مجموعه برنامه ها در ویندوز که به کاربر امکان می دهند فکس را از PC ارسال یا دریافت کنند |
banns |
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند |
record |
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها |
introduced |
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند. |
machined |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
machine |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
introduce |
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند. |
machines |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
introducing |
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند. |
introduces |
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند. |
JPEG++ |
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند |
concatenate |
بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند |
maintenance |
ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند |
script |
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود |
academe |
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره |
secure electronic transactions |
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند |
opens |
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند |
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. |
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند. |
media |
دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای می دهند مثل کارت صدا و قطعه ویدیو |
opened |
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند |
open |
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند |
Huffman code |
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند |
mouses |
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند |
mouse |
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند |
suitcase |
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند |
suitcases |
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند |
WWW |
مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند |
central |
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل |
add on |
مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند |
crop mark |
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند |
communication |
مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند |
apple desktop bus |
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند |
alignment |
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند |
alignments |
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند |
functioned |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
connector |
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند |
carrying |
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند |
function |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
carry |
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند |
carries |
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند |
carried |
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند |
functions |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
automating |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automates |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automate |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
documentation |
اطلاعات یانموادرهایی که شرح توابع و استفاده و عمل سخت افزار یا نرم افزار می دهند |
broadcast controlled air interception |
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند |
automated |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
resolution |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
resolutions |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
bracket |
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود |
My curfew is at 11. |
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد] |
expansion |
خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند |
operation |
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه |
magnetic tape |
موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند |
magnetic tapes |
موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند |
routine |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routinely |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
colours |
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ |
colour |
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ |
routines |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
paisley |
بته جقه [ریشه های این طرح را به پارچه های شال کشمیری کرمان نسبت می دهند.] |
reciprocal agreement |
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند |
electronic cottage |
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند |
citizens |
تابع |
adjective |
تابع |
subsidiaries |
تابع |
subsidiary |
تابع |
incident |
تابع |
dependants |
تابع |
dependant |
تابع |
incidents |
تابع |
function generator |
تابع زا |
function code |
کد تابع |
tributary |
تابع |
subject |
تابع |
subjected |
تابع |
amenable |
تابع |
apanage |
تابع |
dependent |
تابع |
subjecting |
تابع |
subjects |
تابع |
subservient |
تابع |
accessory |
تابع |
citizen |
تابع |
follwer |
تابع |
submission |
تابع |
tributaries |
تابع |
function |
تابع |
subalterns |
تابع |
passive |
تابع |
subordinating |
تابع |
ancillary |
تابع |
subordinate |
تابع |
subordinative |
تابع |
suffragan |
تابع |
subordinated |
تابع |
subordinates |
تابع |
servitor |
تابع |
sequent |
تابع |
sequela |
تابع |
passives |
تابع |
functions |
تابع |
functioned |
تابع |
adjectives |
تابع |
subaltern |
تابع |
gurantee |
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند |
dependent |
تابع نامستقل |
sine function |
تابع سینوسی |
power function |
تابع توانی |
power function |
تابع توان |
proper function |
ویژه تابع |
single valued function |
تابع یک مقداری |
single valued function |
تابع یک جوابی |
single variable function |
تابع یک متغیره |
standard function |
تابع استاندارد |
sheffer function |
تابع شفر |
normalized function |
تابع بهنجار |
power function |
تابع قدرت |
well behaved function |
تابع خوشرفتار |
preference function |
تابع رجحان |
real function |
تابع حقیقی |
revenue function |
تابع درامد |