Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
squirelly
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
Other Matches
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
problems
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
he can scarcely have done that
مشکل این کار را کرده باشد
problem
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
linear
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
hardtop
اتومبیلی شبیه اتومیلهای کروکی که دارای سقف سخت فلزی میباشد
hypervelocity
سرعت دهانهای و ابتدایی توپی که از 0001 متر درثانیه بیشتر باشد
ScanDisk
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
cache memory
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
wind aided
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
caches
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
vertical take off and landing
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
uphill
مشکل
jigsaws
مشکل
jigsaw
مشکل
problem
مشکل
difficult
مشکل
quandary
مشکل
problems
مشکل
scarc ely
مشکل
quandaries
مشکل
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
floorer
سوال مشکل
free from error
<adj.>
بدون مشکل
finicality
مشکل پسندی
exquisite taste
مشکل پسندی
f.in taste
مشکل پسند
feeding problem
مشکل تغذیه
fastidiousness
مشکل پسندی
bisexual
خنثی مشکل
finically
مشکل پسندانه
hardly
مشکل بزحمت
problem identification
بازشناسی مشکل
fastidious
مشکل پسند
What's the problem?
مشکل کجاست؟
bisexuals
خنثی مشکل
knots
مشکل عقده
knot
مشکل عقده
faultless
<adj.>
بدون مشکل
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
sound
<adj.>
بدون مشکل
flawless
<adj.>
بدون مشکل
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
miminy piminy
مشکل پسند
hardest
مشکل شدید
fault description
توضیح مشکل
in a bind
<idiom>
به مشکل افتادن
up the creek
<idiom>
به مشکل برخودن
deep water
<idiom>
مشکل سخت
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
kick up a fuss
<idiom>
به مشکل بر خوردن
solutions
پاسخ یک مشکل
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
solution
پاسخ یک مشکل
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
harder
مشکل شدید
defect description
توضیح مشکل
error description
توضیح مشکل
hard
مشکل شدید
hard to please
مشکل پسند
ill
مشکل سخت
ill-
مشکل سخت
description of error
توضیح مشکل
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
ills
مشکل سخت
open sesame
مشکل گشا
picksome
مشکل پسند
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
Gordian knot
مشکل معما مانند
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
mooney problem checklist
مشکل سنج مونی
resource person
فرد مشکل گشا
no picnic
<idiom>
ناخوش آیند ،مشکل
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
Gordian knots
مشکل معما مانند
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
catastrophic error
خطا یا مشکل در کل سیستم
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
mystification
مشکل وپیچیده سازی
unhandy
مشکل بدست امده
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
to resolve a doubt
حل مشکل یاشبهه کردن
to put the a. in the helve
مشکل یامعمائی را حل کردن
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
problem child
کودک مشکل افرین
problem behavior
رفتار مشکل افرین
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
matters
مشکل یا مساله قابل بحث
mattering
مشکل یا مساله قابل بحث
iteration
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
it is particularly difficult
بیک طرزمخصوصی مشکل است
Problem - solving .
گره گشایی ( رفع مشکل )
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
matter
مشکل یا مساله قابل بحث
clear up
<idiom>
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
mattered
مشکل یا مساله قابل بحث
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
i can add rapidly
مشکل مارا زیاد کرد
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
hardens
مشکل کردن سخت شدن
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
harden
مشکل کردن سخت شدن
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
procedure
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
degree of difficulty
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
calculate
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
calculated
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
auxiliaries
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
getting
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
gets
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com