Total search result: 301 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
ephod |
بت یا تصویر صنم |
|
|
Search result with all words |
|
field |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
fielded |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
fields |
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد |
exception |
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر |
exceptions |
ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر |
focus |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focused |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focuses |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focussed |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focusses |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
focussing |
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد |
panorama |
تصویر دورنما |
panoramas |
تصویر دورنما |
shape |
تصویر |
shapes |
تصویر |
direct objects |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
indirect objects |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
object |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
objected |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
objecting |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
objects |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
gargoyle |
هر نوع تصویر عجیب |
gargoyles |
هر نوع تصویر عجیب |
lag |
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT |
lagged |
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT |
lags |
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
profile |
برش عمودی تصویر جانبی |
profiled |
برش عمودی تصویر جانبی |
profiles |
برش عمودی تصویر جانبی |
profiling |
برش عمودی تصویر جانبی |
project |
تصورکردن تصویر کردن |
projected |
تصورکردن تصویر کردن |
projects |
تصورکردن تصویر کردن |
plotter |
رسام که از قلمهای متحرک برای رسم تصویر روی کاغذ استفاده میکند |
plotters |
رسام که از قلمهای متحرک برای رسم تصویر روی کاغذ استفاده میکند |
graphics |
فایل که حاوی داده شرح تصویر است |
graphics |
روشی که داده شرح تصویر ذخیره میشود |
colour |
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند |
colour |
انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند |
colours |
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند |
colours |
انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند |
realised |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realises |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realising |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realize |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realized |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realizes |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realizing |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
monitor |
صفحه نمایش تصویر |
monitored |
صفحه نمایش تصویر |
monitors |
صفحه نمایش تصویر |
palette |
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها |
palettes |
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها |
scanner |
وسیله مبدل تصویر به سیگنال الکتریکی که قابل ذخیره سازی و نمایش در کامپیوتراست |
scanner |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
scanners |
وسیله مبدل تصویر به سیگنال الکتریکی که قابل ذخیره سازی و نمایش در کامپیوتراست |
scanners |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
crystal |
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود |
crystals |
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود |
background |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
backgrounds |
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند |
clipboard |
امکانی که هر نوع داده را موقتاگ ذخیره میکند مثل کلمه یا تصویر |
clipboards |
امکانی که هر نوع داده را موقتاگ ذخیره میکند مثل کلمه یا تصویر |
crossbones |
تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است |
eraser |
در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود |
erasers |
در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود |
hidden |
فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند |
portrait |
تصویر |
portrait |
تصویر کردن |
portraits |
تصویر |
portraits |
تصویر کردن |
turtle |
تصویر گرافیکی که توسط یک turtle و مجموعه دستوراتی ایجاد میشود |
turtles |
تصویر گرافیکی که توسط یک turtle و مجموعه دستوراتی ایجاد میشود |
likeness |
تصویر |
likenesses |
تصویر |
degradation |
کیفیت پایین سیگنال یا تصویر |
image |
تصویر |
image |
تصویر الکتریکی |
image |
تصویر ذهنی |
image |
[دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند.] |
image |
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش |
image |
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر] |
image |
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.] |
image |
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص] |
image |
[برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر] |
image |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
image |
فشرده سایز داده یک تصویر |
image |
[فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.] |
image |
کپی از طرح یا تصویر اصلی |
images |
تصویر |
images |
تصویر الکتریکی |
images |
تصویر ذهنی |
images |
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر |
images |
دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند |
images |
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش |
images |
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر |
images |
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود |
Other Matches |
|
crop |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
cropped |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
crops |
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر |
tweening |
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد |
picture |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
pictures |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
pictured |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
picturing |
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر |
videoed |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
acrobats |
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند |
acrobat |
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند |
video |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
videos |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
videoing |
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر |
flickers |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
flickered |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
flicker |
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند |
spherization |
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند |
lossless compression |
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت |
autos |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
auto |
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
persistence |
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش |
hypertext |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
pen drawing |
تصویر خطی تصویر مدادی |
tracings |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
tracing |
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود |
orthographic |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
raster scan |
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر |
image dissector tube |
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر |
image formation |
تولید تصویر تصویر |
scans |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scan |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
scanned |
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند |
projections |
تصویر |
projection |
تصویر |
portrayals |
تصویر |
icon |
تصویر |
skew |
تصویر کج |
afterimage |
رد تصویر |
picture |
تصویر |
vignettes |
تصویر |
vignette |
تصویر |
skews |
تصویر کج |
skewing |
تصویر کج |
pictures |
تصویر |
pictured |
تصویر |
portrayal |
تصویر |
picturing |
تصویر |
scenography |
تصویر |
grating |
در تصویر |
illustrations |
تصویر |
delineation |
تصویر |
illustration |
تصویر |
gratings |
در تصویر |
imagery |
تصویر |
icons |
تصویر |
ikons |
تصویر |
image line |
خط تصویر |
image distortion |
اعوجاج تصویر |
formed |
تصویر وجه |
form |
تصویر وجه |
macrograph |
خط و تصویر درشت |
image intensification |
تقویت تصویر |
effigy |
تصویر برجسته |
image potential |
پتانسیل تصویر |
image plate |
الکترود تصویر |
effigies |
تصویر برجسته |
image plane |
سطح تصویر |
image distance |
عرض تصویر |
image of interference |
تصویر انترفرنس |
image line |
هدایت تصویر |
image ray |
شعاع تصویر |
image inversion |
برگردانی تصویر |
image distortion |
شکستگی تصویر |
image impedance |
امپدانس تصویر |
image frequency |
فرکانس تصویر |
image field |
میدان تصویر |
image field |
حوزه تصویر |
image element |
نقطه تصویر |
mental image |
تصویر ذهنی |
mirror images |
تصویر قرینه |
image point |
نقطه تصویر |
hues |
تصویر فاهر |
mirror images |
تصویر ایینهای |
mirror image |
تصویر آیینه ای |
mirror image |
تصویر قرینه |
image drift |
رانش تصویر |
illustrations |
تصویر عکس |
image speard |
انتشار تصویر |
memory image |
تصویر یاد |
image formation |
تصویر سازی |
memory afterimage |
رد تصویر یاد |
image focal point |
کانون تصویر |
forms |
تصویر وجه |
newman projection |
تصویر نیومن |
icons |
پیکر تصویر |
image reversal |
واژگونی تصویر |
image retention |
ضبط تصویر |
image response |
پاسخ تصویر |
image test |
ازمایش تصویر |
image resolution |
تجزیه تصویر |
hue |
تصویر فاهر |
holograms |
تصویر سه بعدی |
image detail |
جزء تصویر |
image registration |
ترام تصویر |
image speard |
گسترش تصویر |
image reversal |
نقض تصویر |
image reversal |
برگشت تصویر |
hologram |
تصویر سه بعدی |
image side |
جهت تصویر |
ikons |
پیکر تصویر |
image source |
منبع تصویر |
icon |
پیکر تصویر |
image space |
فضای تصویر |
image sharpness |
ترام تصویر |
image shift |
جابجایی تصویر |
image scale |
مقیاس تصویر |
image test |
تست تصویر |
image transformation |
تبدیل تصویر |
snapshots |
تصویر لحظهای |
image processing |
پردازش تصویر |
inverse video |
تصویر وارون |
portraiture |
تصویر کردن |
portray |
تصویر کشیدن |
portrayed |
تصویر کشیدن |
image deflection |
انحراف تصویر |
portrays |
تصویر کشیدن |
image coordinates |
مختصات تصویر |
snapshot |
تصویر لحظهای |
image quality |
کیفیت تصویر |
tearing |
پارگی تصویر |
image transmission |
انتقال تصویر |
image shape |
کادر تصویر |
image registration |
ثبت تصویر |
imageless thought |
تفکر بی تصویر |
image ray |
پرتو تصویر |
image ratio |
نسبت تصویر |
reverse image |
تصویر وارونه |
intermediate image |
تصویر میانی |
image processing |
تصویر پردازی |
noisy picture |
تصویر همهمهای |
aspect ratio |
نسبت تصویر |
folded picture |
تصویر تا خورده |
false stereo |
تصویر خیالی |
fair drawing |
تصویر مناسب |
image |
تصویر کردن |
element area |
سازه تصویر |
double |
تصویر قرینه |
affigy |
تصویر برجسته |
eidolon |
تصویر خیالی |
ghost signal |
تصویر دوگانه |
virtual image |
تصویر مجازی |
portraying |
تصویر کشیدن |
tablature |
تصویر نقاشی |
tear out |
پارگی تصویر |
anaglyph |
تصویر ژرفانما |
video generator |
مولد تصویر |
viewing screen |
صفحه تصویر |
sharp image |
تصویر واضح |
sharp picture |
تصویر واضح |
composite video |
تصویر ترکیبی |
direct video storage tube |
نگاهدارنده تصویر |
display image |
نمای تصویر |
documentary photography |
تصویر روشن |
clear picture |
تصویر واضح |
sharp picture |
تصویر شفاف |
clear picture |
تصویر شفاف |
body image |
تصویر بدن |
double image |
تصویر مضاعف |
card image |
تصویر کارت |
image formation |
تصویر سازی |
oblique projection |
تصویر مورب |
image cintraction |
شکستگی تصویر |
picture tube |
لامپ تصویر |
picture writing |
تصویر نگاری |
image cintraction |
انقباض تصویر |
image converter |
مبدل تصویر |
pix |
تصویر یا تصویرها |
pixel |
سلول تصویر |
image changer |
مبدل تصویر |
image carrier |
حامل تصویر |
projection of a point |
تصویر نقطه |
projection tube |
لامپ تصویر |
screen |
صفحه تصویر |
picture signal |
سیگنال تصویر |
picture signal |
علامت تصویر |
oblique projection |
تصویر مایل |
pencil drawing |
تصویر مدادی |
projections |
افکنش تصویر |
perspective projection |
تصویر پرسپکتیوی |
projection |
افکنش تصویر |
image control |
کنترل تصویر |
picture element |
سازه تصویر |
image contrast |
کنتراست تصویر |
picture element |
عنصر تصویر |
picture frequency |
بسامد تصویر |
picture frequency |
فرکانس تصویر |