English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English Persian
A day to day program. برنامه روز به روز ( روزانه )
Search result with all words
morning orders برنامه روزانه
order of the day برنامه روزانه
plan of the day برنامه روزانه ناو
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
Other Matches
day fighter هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
api مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
source برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
job دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
jobs دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
dynamic data exchange در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
modular بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
preemptive multitasking حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
dailies روزانه
day-to-day <adj.> روزانه
diurnal روزانه
day by day روزانه
workaday روزانه
daily <adj.> <adv.> روزانه
per day روزانه
each day <adv.> روزانه
day in, day out <adv.> روزانه
everyday <adj.> روزانه
diurnally روزانه
every single day <adv.> روزانه
on a daily basis <adv.> روزانه
every day <adv.> روزانه
quotidian روزانه
by d. روزانه
perdiem روزانه
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
daily wage مزد روزانه
journals گزارش روزانه
daily storage مخزن روزانه
daily round کارهای روزانه
journal دفتروقایع روزانه
daily round گردش روزانه
daily pay دستمزد روزانه
dailgy food allowance جیره روزانه
journals دفتروقایع روزانه
victualling allowance جیره روزانه
journal گزارش روزانه
day hospital بیمارستان روزانه
every single day <adv.> بطور روزانه
on a daily basis <adv.> بطور روزانه
mean daily متوسط روزانه
purchase journal دفترخرید روزانه
workouts ورزش روزانه
habitude عادت روزانه
diurnal load بار روزانه
diurnal tide کشند روزانه
duily bread نان روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
morning orders دستورات روزانه
day school مدرسهی روزانه
every day <adv.> بطور روزانه
each day <adv.> بطور روزانه
day schools مدرسهی روزانه
day in, day out <adv.> بطور روزانه
workout ورزش روزانه
daily <adj.> <adv.> بطور روزانه
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
daily bread نان یارزق روزانه
extern کمک پزشک روزانه
diary دفتر یادداشت روزانه
watch and ward حق نگهبانی روزانه و شبانه
journal book دفتر گزارش روزانه
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
daily routine عادت جاری روزانه
breviary کتاب نمازوادعیه روزانه
log book دفتر رخدادهای روزانه
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
daily flood peak بیشینه روزانه سیل
ration مقدار جیره روزانه
rationed مقدار جیره روزانه
rations مقدار جیره روزانه
semidiurnal tide کشند نیم روزانه
log books دفتر رخدادهای روزانه
day of supply روز امادتدارکات روزانه
working day ساعت کار روزانه
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
diaries دفتر خاطرات روزانه
diary دفتر خاطرات روزانه
diaries دفتر یادداشت روزانه
utilization کاربرد روزانه استفاده
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
daybook دفتر ثبت وقایع روزانه
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
daylight traffic line خط منع ایاب ذهاب روزانه
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
log شرح روزانه جدول لگاریتم
diarists نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarist نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
logs شرح روزانه جدول لگاریتم
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
termograph دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
daily range of soil temperature دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
ephermeris جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash register ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
daymark علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
goto دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
iterate حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
iterative routine حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
supervisory برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
sequential حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
parameter استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameters استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
executives برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
executive برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
compiler نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
calling مجموعهای از دستورات برنامه برای اجرای مستقیم از زیر برنامه
development مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
developments مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
stopping دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
synthetic address زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است
stopped دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
diagnostics تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
subprogram 1-زیر تابع در یک برنامه . 2-برنامهای که با برنامه اصلی فراخوانی شود
stops دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
functioned مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
compile تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
debugger نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند
dynamic link library در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
drag به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
dragged به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drags به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
main line program بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
drop دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropped دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
statement دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
c زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
statements دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
function مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
functions مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
coding صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
object oriented زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
conditional دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
toolkit مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند
compiled تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
compiling تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
concurrent اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
compiles تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
chapter بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapters بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
segments بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
helped تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
conditional دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
transferring دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
identification بخشی از کد اصلی برنامه COBOL که مشخصه ها و قالبهای داده و متغیر در برنامه مشخص اند
help تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
sections بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
intermittent error خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال
macro زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
transfers دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
section بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
segment بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
parent program در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
transfer دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
helps تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
mode وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
annotation توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
modes وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
annotations توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
threads زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
module بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
modules بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com