English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (10 milliseconds)
English Persian
contraception جلوگیری
restraint جلوگیری
restraints جلوگیری
obstruction جلوگیری
obstructions جلوگیری
prevention جلوگیری
stoppage جلوگیری
stoppages جلوگیری
suppression جلوگیری
countercheck جلوگیری
debarment جلوگیری
forbiddance جلوگیری
interception جلوگیری
interdiction جلوگیری
premunition جلوگیری
Other Matches
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
arrest سد جلوگیری
arrested سد جلوگیری
arrests سد جلوگیری
restrains جلوگیری کردن از
repessive جلوگیری کننده
bridle جلوگیری کردن از
inhibit جلوگیری کردن
hindered جلوگیری کردن
rule out جلوگیری کردن
hindering جلوگیری کردن
suppressive جلوگیری کننده
hinders جلوگیری کردن
restrain جلوگیری کردن از
bridled جلوگیری کردن از
bridles جلوگیری کردن از
rebuffs جلوگیری کردن
keep جلوگیری کردن
keeps جلوگیری کردن
rebuffing جلوگیری کردن
to provide against جلوگیری کردن
to keep back جلوگیری کردن از
suppressor جلوگیری کننده
rebuffed جلوگیری کردن
rebuff جلوگیری کردن
prohibiting جلوگیری کردن
prohibits جلوگیری کردن
prohibit جلوگیری کردن
hinder جلوگیری کردن
bridling جلوگیری کردن از
restraining جلوگیری کردن از
preventive جلوگیری کننده
preventive عامل جلوگیری
preventable قابل جلوگیری
preventability قابلیت جلوگیری
accident prevention جلوگیری از سانحه
prevenience منع جلوگیری
premune ناشی از جلوگیری
block age جلوگیری انسداد
preclusive جلوگیری کننده
checkless غیرقابل جلوگیری
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
letted منع جلوگیری
controlment اختیارداری جلوگیری
interdict جلوگیری ممنوعیت
interceptive جلوگیری کننده
erosion control جلوگیری از فرسایش
inhibitor جلوگیری کننده
inhibitive وابسته به جلوگیری
preventible قابل جلوگیری
repressed جلوگیری شده
pull up جلوگیری کردن
prevent جلوگیری کردن
prevent جلوگیری کردن از
prevented جلوگیری کردن
prevented جلوگیری کردن از
preventing جلوگیری کردن
preventing جلوگیری کردن از
prevents جلوگیری کردن
prevents جلوگیری کردن از
hold in جلوگیری کردن
inhibition جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions جلوگیری از بروزاحساسات
preservative ماده جلوگیری
preservatives ماده جلوگیری
quenchless غیرقابل جلوگیری
abatement فروکش جلوگیری
quenchable قابل جلوگیری
inhibiter جلوگیری کننده
birth control جلوگیری از ابستنی
preservation محافظت جلوگیری
uncontrollably غیرقابل جلوگیری
uncontrollable غیرقابل جلوگیری
irrepressible جلوگیری نکردنی
contraception جلوگیری از ابستنی
check جلوگیری کردن از
arrested جلوگیری از سقوط
arrested جلوگیری کردن
arrests جلوگیری از سقوط
arrest جلوگیری از سقوط
arrests جلوگیری کردن
arrest جلوگیری کردن
checks جلوگیری کردن از
checked جلوگیری کردن از
stops جلوگیری منع
hold جلوگیری کردن
stop جلوگیری منع
holds جلوگیری کردن
stopping جلوگیری منع
stopped جلوگیری منع
inhibits جلوگیری کردن
preservative جلوگیری کننده از فساد
preservatives جلوگیری کننده از فساد
snubs جلوگیری سرزنش کردن
preventative پیشگیر جلوگیری کننده
snub جلوگیری سرزنش کردن
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
fire control جلوگیری از اتش سوزی
snubbing جلوگیری سرزنش کردن
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
nails از انتشارچیزی جلوگیری کردن
in order to prevent برای جلوگیری کردن
incontrollable غیر قابل جلوگیری
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
cutman متخصص در جلوگیری ازخونریزی
to avoid bankruptcy از ورشکستگی جلوگیری کردن
out of hand غیر قابل جلوگیری
nailed از انتشارچیزی جلوگیری کردن
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
snubbed جلوگیری سرزنش کردن
contraceptive وسیله جلوگیری از ابستنی
contraceptives وسیله جلوگیری از ابستنی
nail از انتشارچیزی جلوگیری کردن
prohibitory گران جلوگیری کننده
prohibitively بطور جلوگیری کننده
prohibitive گران جلوگیری کننده
to avert bankruptcy از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibit از بروزاحساسات جلوگیری کردن
stoppers توپی جلوگیری کننده
stopper توپی جلوگیری کننده
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
curb جلوگیری لبه پیاده رو
curbed جلوگیری لبه پیاده رو
curbing جلوگیری لبه پیاده رو
curbs جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint ازادانه بدون جلوگیری
inhibits از بروزاحساسات جلوگیری کردن
controls بازرسی نظارت جلوگیری
repelling نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to resist heat از نفوذگرما جلوگیری کردن
controlling بازرسی نظارت جلوگیری
control بازرسی نظارت جلوگیری
repelled نپذیرفتن جلوگیری کردن از
pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
buffer zones منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
hold متصرف بودن جلوگیری کردن از
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
antiskid treatment عمل جلوگیری ازسر خوردن
to pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
prevention of discrimination sub commiss کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
lacquer preservative لاک جلوگیری کننده از فساد
buffer zone منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
safety regulations ایین نامه جلوگیری از خطر
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
rib to prevent seepage پشت بند جلوگیری از تراوش
antibiotic جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
holds متصرف بودن جلوگیری کردن از
gateage دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
get by ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
preventive عامل ممانعت جلوگیری کننده
antibiotics جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
shrinkage prevention وسیله جلوگیری از جمع شدگی
echo suppression جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
antiperiodic جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
lock عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
locks عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
obstructions حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
kyanize باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
obstruction حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
autos تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to try to stop the march of time تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
dikes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
to avoid distortion of the results [produced] by ... برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
stabilizer وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to look out for squalls جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
stabilisers وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
bailout کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
sunscreens کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
pass interference جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
protect یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protecting یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
protects یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
sunscreen کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
buffer امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
sway bar میله فلزی وصل به محوربرای جلوگیری از نوسان پیچها
infibulation چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
pasteurism مایه کوبی پاستوری جلوگیری از ترش شدن شیر
interception رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
ransom وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransoms وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
snubbing جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
bulk head دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
snubs جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com