English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (14 milliseconds)
English Persian
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
Other Matches
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
translator برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
interpreting ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
compiler که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
dumb language زبان بی زبانی
retrolingual واقع در پشت زبان پس زبانی
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
direct objects زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects زبان برنامه پس از ترجمه
object زبان برنامه پس از ترجمه
objected زبان برنامه پس از ترجمه
objecting زبان برنامه پس از ترجمه
objects زبان برنامه پس از ترجمه
metalanguage زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
lingua زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
to to ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembled ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assemble ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembles ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
processor برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
language هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
targum ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
languages هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
parsed شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
parses شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
parse شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
machine سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
querying پردازش درخواستها , با بازیابی اطلاعات از پایگاه داده یا با ترجمه دستورات از زبان درخواست
query پردازش درخواستها , با بازیابی اطلاعات از پایگاه داده یا با ترجمه دستورات از زبان درخواست
queries پردازش درخواستها , با بازیابی اطلاعات از پایگاه داده یا با ترجمه دستورات از زبان درخواست
queried پردازش درخواستها , با بازیابی اطلاعات از پایگاه داده یا با ترجمه دستورات از زبان درخواست
machined سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machines سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
original language زبان اصلی
decompilation به زبان اصلی
source language زبان اصلی
machine زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machined زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machines زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
modula یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
He is speechless (inarticulate). سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
mealymouthed ادم چرب زبان شیرین زبان
machines زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machined زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
languages زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
conversions لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
conversion لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
language مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic زبان تازی زبان عربی
languages مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib چرب زبان زبان دار
assembling روند خودکاری که بوسیله ان کامپیوتر برنامه اصلی را به زبان سمبلیک تبدیل میکند
source برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
self compiling compiler کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
scottish gaelic زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
synthetic address زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است
thread زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
threads زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
passes برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
passed برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
pass برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
controllers وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند
controller وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند
language lab زبان
glossa زبان
apt language زبان ای پی تی
language زبان
abuser بد زبان
abusers بد زبان
tongues زبان
as one man با یک زبان
two tongued زبان
hound's tongue سگ زبان
tongue زبان
languages زبان
report progarm generator زبان ار- پی- جی
c++ زبان ++C
grss language زبان جی پی اس اس
language زبان
tongueless بی زبان
tongue [language] زبان
languages زبان ها
apl language زبان ای پی ال
rpg language زبان ار پی جی
command language زبان فرماندهی
dumb زبان بسته
vernaculars زبان مادری
dumber زبان بسته
dumbest زبان بسته
philologer زبان شناس
philologically زبان شناختی
glossitis ورم زبان
glossal مربوط به زبان
metalanguage فوق زبان
artificial language زبان مصنوعی
high dutch زبان المانی
gramarey دستور زبان
baluchi زبان بلوچی
avestan زبان اوستایی
gestural postural language زبان اطواری
gift of the gab روانی زبان
glib tongued چرب زبان
glibness طلاقت زبان
portuguese زبان پرتقالی
vernacular زبان بومی
technical language زبان فنی
rap زخم زبان
grammer دستور زبان
vernacular زبان مادری
glossology زبان شناسی
graphic language زبان نگارهای
tongue tie لکنت زبان
technical language زبان تخصصی
tongue tied زبان بسته
pilots زبان پایلوت
tonguelike زبان مانند
assembly language زبان همگذاری
basic language زبان بیسیک
assembly language زبان اسمبلی
glottology زبان شناسی
body language زبان بدن
assyrian زبان اشوری
the persian language زبان فارسی
raps زخم زبان
Welsh زبان ولز
pl/ زبان پی ال وان
maternal language زبان مادری
aryan زبان اریایی
vernaculars زبان بومی
philologist زبان شناس
bengali زبان بنگاله
the turkish language زبان ترکی
portugese زبان پرتغالی
pl. language زبان پی ال وان
pilot زبان پایلوت
gujarati زبان گجراتی
mechanical language زبان ماشینی
hibernian ایرلندی زبان
piloted زبان پایلوت
halophrastic language زبان تک واژهای
objective language زبان مقصود
parliamentary language زبان مجلسی
language laboratories آزمایشگاه زبان
language laboratory آزمایشگاه زبان
official language زبان رسمی
papillae of the tongue ثالیل زبان
declarative language زبان تشریحی
dialect زبان محلی
dialect ی در زبان استاندارد
charlatanism زبان بازی
dialects زبان محلی
dialects ی در زبان استاندارد
parliamentary language زبان مودبانه
delphiniums گل زبان در قفا
neophasia زبان من دراوردی
welch زبان ولز
welcher زبان ولز
welsher زبان ولز
object language زبان مقصود
object language زبان مقصد
pascal language زبان پاسکال
written language زبان نوشتاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com