English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
american campaign medal نشان خدمت امریکا برای سالهای 64- 1491
Other Matches
american defense service medal نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
fourteen points طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
american national red cross نشان صلیب سرخ امریکا
gold palm نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
service medal نشان خدمت
service bar مدال یا نشان خدمت
distinguished service cross نشان صلیب خدمت
distinguished service cross نشان خدمت ممتاز
bronze service star نشان خدمت برنزی
service ribbon لنت نشان خدمت
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
careering شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
monroe doctrine اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
efective واجدصلاحیت برای خدمت
on call <idiom> آماده برای ترک خدمت
liability to military service مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
on-call service آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
past years سالهای گذشته
school age سالهای تحصیل
the sixties سالهای 06 تا96 از عمر
deferred credits اعتبارات سالهای محاسباتی
the forties سالهای چل چلی از 04 تا 05سالگی
uberstreichen لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
drive حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
underclassman شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
wait on خدمت رسیدن و خدمت کردن
phew برای نشان دادن بی تابی
phew برای نشان دادن بیزاری
nil pointer نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
PRN نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
clock ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
China has signalled [its] readiness to resume talks. چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
clocks ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
hyphens علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
numeric حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
hyphen علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
russian revolution وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
digits عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
sectors سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
ablegate مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
stopping بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
checks رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
digit عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checked رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
colours صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
cartoon design نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
stopped بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
stops بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
sector سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
stop بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
accuracy کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
check رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
Good grief! <idiom> این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
insertion point نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
paged 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
key signature گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
pages 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
ends کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
marking ink مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
forecaddie باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
rogue value موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
commonest استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
bubble help خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
commoners استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
ended کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
common استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
the common wealth of england جمهوری یا شبه جمهوری که در فاصله سالهای 9461 تا0661 در انگلستان برقراربود
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
breaker line خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
discharge indicator disc دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
burn notice علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
references نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
wait upon پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
backslash کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
returned کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returning کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returns کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
greeked نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
continuity light وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
suspends دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
telltale نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
suspend دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
redirects حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
complementation سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
ebcdic کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
markers دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
columbia امریکا
America امریکا
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
kludge 1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kluge 1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
America کشور امریکا
innuit اسکیموهای امریکا
pentagon ارتش امریکا
pentagons ارتش امریکا
Stars and Stripes پرچم امریکا
innuits اسکیموهای امریکا
un-American ناوابسته به امریکا
the american public مردم امریکا
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
lobo گرگ مغرب امریکا
square dance رقص محلی امریکا
grizzles خرس خاکستری امریکا
Fourth of July روز آزادی امریکا
pinxter flower گل صدتومانی مشرق امریکا
floor leaders رهبران کنگره امریکا
philodendron گل شیپوری پیچی امریکا
yankee doodle سرباز شمالی امریکا
bill of rights قانون اساسی امریکا
hudson seal خز موش صحرایی امریکا
columbus کلمبوس کاشف امریکا
grizzle خرس خاکستری امریکا
grizzling خرس خاکستری امریکا
the big four امریکا و ایتالیااطلاق میشد
United States of America ایالات متحده امریکا
marsh hen ابچلیک باتلاقی امریکا
red man هندی سرخ پوست امریکا
ku klux klan سازمان سری ضدسیاهپوستان امریکا
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
USA مخفف ایالات متحده امریکا
jeep اتومبیل نیرومند و جنگی امریکا
steelhead ماهی ازاد شمال امریکا
woodchuck موش خرمای کوهی امریکا
antebellum قبل از جنگ داخلی امریکا
congresswomen بانوی عضو کنگره امریکا
american national standards institute موسسه ملی استانداردهای امریکا
high asia قسمت بلند و مرکزی امریکا
conus armies ارتشهای مستقر در قاره امریکا
congresswoman بانوی عضو کنگره امریکا
iran u.s. claims tribunal دیوان دعاوی ایران و امریکا
jeeps اتومبیل نیرومند و جنگی امریکا
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
inkberry درخت خاص شمال شرق امریکا
tarheel اهل استان کارولینای شمالی امریکا
texas استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
stars and bars نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
jack salmon اردک ماهی چشم سفید امریکا
jabiru لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
whippoorwill مرغ شبانه پشه خوارمشرق امریکا
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
department of state وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
New World نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
apache یکی از قبایل سرخ پوست امریکا
galleta چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
tunica نام قبیلهای ازسرخ پوستان امریکا
willow oak بلوط برگ خنجری مشرق امریکا
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
bald eagle نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
limulus خرچنگ نعل اسبی وبزرگ سواحل امریکا
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com