Total search result: 304 (17 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
vehicle |
وسیله حمل |
vehicles |
وسیله حمل |
vessel |
وسیله حمل |
vessels |
وسیله حمل |
|
|
Search result with all words |
|
marquee |
فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب |
marquees |
فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب |
alignment |
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند |
alignments |
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند |
write |
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد |
write |
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد |
write |
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد |
write |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
writes |
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد |
writes |
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد |
writes |
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد |
writes |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
controller |
وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند |
controller |
سخت افزار یا نرم افزاری که یک وسیله جانبی |
controllers |
وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند |
controllers |
سخت افزار یا نرم افزاری که یک وسیله جانبی |
dump |
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه |
dump |
جابه جایی داده از یک وسیله یافضای ذخیره سازی به چاپگر |
activate |
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله |
activated |
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله |
activates |
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله |
activating |
آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله |
strafing |
زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما |
strafing |
به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما |
induce |
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی |
induced |
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی |
induces |
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی |
inducing |
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
lure |
وسیله تطمیع |
lured |
وسیله تطمیع |
lures |
وسیله تطمیع |
luring |
وسیله تطمیع |
card |
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود |
cards |
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود |
home |
روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم |
homes |
روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم |
reader |
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد |
readers |
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد |
dialogue |
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها |
dialogues |
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
scull |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
sculled |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
sculls |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
enable |
قادر ساختن وسیله فراهم کردن |
enabled |
قادر ساختن وسیله فراهم کردن |
enables |
قادر ساختن وسیله فراهم کردن |
enabling |
قادر ساختن وسیله فراهم کردن |
hard |
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود |
harder |
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود |
hardest |
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود |
reliability |
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا |
poll |
بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه |
polled |
بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه |
polls |
بیان وضعیت وسیله جانبی در شبکه |
state |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
state- |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
stated |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
states |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
stating |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
compound |
وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد |
compounded |
وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد |
compounds |
وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد |
mesh |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
meshes |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
meshing |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
socket |
[وسیله با سوراخ هایی که ورودی در آن نصب میشود] |
sockets |
وسیله با سوراخهایی که ورودی در آن نصب میشود |
simple |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
simpler |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
simplest |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
handler |
بخشی از سیستم عامل یا برنامه که یک وسیله جانبی را کنترل میکند |
handlers |
بخشی از سیستم عامل یا برنامه که یک وسیله جانبی را کنترل میکند |
basic |
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است |
basic |
به یک وسیله راه دور |
basics |
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است |
basics |
به یک وسیله راه دور |
condition |
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل |
word |
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری |
worded |
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری |
immunity |
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی |
relative |
وسیله ورودی |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
link |
مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله |
drag |
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری |
dragged |
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری |
drags |
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری |
cable |
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد |
cabled |
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد |
throughput |
بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد |
volume |
دیسک یا نوار یا وسیله ذخیره سازی |
volumes |
دیسک یا نوار یا وسیله ذخیره سازی |
test |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
test |
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن |
tested |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
Other Matches |
|
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
tranship |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
antiwithdrawal device |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
radar prediction |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
devices |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
synchronous |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
concentrator |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
transhipment |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
radar tracking |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
tracked vehicle |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
transhipment |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
charters |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
chartered |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
chartering |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
charter |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
radar locating |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
torsionmeter |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
corrector |
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره |
resource |
وسیله |
R/W head |
وسیله |
instrument |
وسیله |
per saltum |
بی وسیله |
make do |
وسیله |
makeshift |
وسیله |
instrumentality |
وسیله |
instrumentally |
با وسیله |
utensils |
وسیله |
device |
وسیله |
shiftless |
بی وسیله |
bare handed |
بی وسیله |
by means of |
به وسیله |
devices |
وسیله |
resourc |
وسیله |
appliances |
وسیله |
appliance |
وسیله |
factors |
وسیله |
factor |
وسیله |
tool |
وسیله |
inducement |
وسیله |
utensil |
وسیله |
inducements |
وسیله |
medium |
وسیله |
means |
وسیله |
timing device |
وسیله |
facility |
وسیله |
whereby |
به وسیله ان |
mediums |
وسیله |
instrument |
وسیله سند |
vibrators |
وسیله نوسان |
riches |
وسیله ثروتمندی |
excitant |
وسیله القاء |
escape mechanism |
وسیله فرار |
recourse |
وسیله توسل |
decoy |
وسیله تطمیع |
desktrop accessory |
وسیله رومیزی |
decoyed |
وسیله تطمیع |
appliances |
وسیله کاربندی |
appliances |
وسیله برقی |
decoying |
وسیله تطمیع |
appliance |
وسیله کاربندی |
decoys |
وسیله تطمیع |
appliance |
وسیله برقی |
organ |
الت وسیله |
ends and means |
هدف و وسیله |
organs |
الت وسیله |
receiving apparatus |
وسیله برقی |
inputted |
وسیله ورودی |
ignitor |
وسیله انفجار |
fillip |
وسیله تحریک |
illuminator |
وسیله روشنایی |
transporting |
وسیله نقلیه |
input/output |
وسیله جانبی |
transports |
وسیله نقلیه |
instrumental variable |
متغیر وسیله |
instrumentalism |
وسیله گرایی |
conveyance |
وسیله نقلیه |
scourge |
وسیله تنبیه |
facility |
امکان وسیله |
leased facility |
وسیله اجارهای |
levelling instrument |
وسیله ترازیابی |
livelihoods |
وسیله معاش |
livelihood |
وسیله معاش |
fillips |
وسیله تحریک |
ignition device |
وسیله احتراق |
i/o |
وسیله جانبی |
hereto <adv.> |
بدین وسیله |
input |
وسیله ورودی |
items |
جنس وسیله |
item |
جنس وسیله |
peripheral |
وسیله ورودی |
conveyances |
وسیله نقلیه |
accessory |
وسیله یدکی |
accessory |
وسیله جانبی |
gudgeon |
وسیله تطمیع |
transport |
وسیله نقلیه |
transported |
وسیله نقلیه |
head cleaning device |
وسیله هد پاک کن |
on this <adv.> |
بدین وسیله |
media |
واسطه ها وسیله ها |
vibrators |
وسیله ارتعاش |
vibrator |
وسیله نوسان |
vibrator |
وسیله ارتعاش |
means objects |
اشیاء وسیله |
bread and butter |
وسیله معاش |
dormant |
وسیله تاخیری |
handles |
وسیله لمس |
handle |
وسیله لمس |
tie in |
وسیله ارتباط |
tie-in |
وسیله ارتباط |
tie-ins |
وسیله ارتباط |
copula |
وسیله اتصال |
copulas |
وسیله اتصال |
duster |
وسیله گردگیری |
dusters |
وسیله گردگیری |
operators |
خدمه وسیله |
operator |
خدمه وسیله |
device |
وسیله جانبی |
burs |
قری وسیله |
contraceptive |
وسیله ضدابستنی |
commodities |
وسیله مناسب |
operation |
کارکردن با یک وسیله |
steeds |
وسیله نقلیه |
steed |
وسیله نقلیه |
key |
وسیله راه حل |
amphibian |
وسیله اب و خاکی |
stopcocks |
وسیله توقف |
stopcock |
وسیله توقف |
prime mover |
وسیله کشش |
instrumental |
وسیله ساز |
commodity |
وسیله مناسب |
prime movers |
وسیله کشش |
leverage |
وسیله نفوذ |
vehicle |
وسیله نقلیه |
attack plotter |
وسیله ردنگار |
thereby |
بدان وسیله |
units |
وسیله جانبی |
unit |
وسیله جانبی |
breathing gear |
وسیله تنفسی |
cosmetics |
وسیله ارایش |
circulating edium |
وسیله رواج |
hereby |
بدین وسیله |
cosmetic |
وسیله ارایش |
connector |
وسیله اتصال |