Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
Other Matches
straight line coding
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
vouchee
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
kyanize
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
paragraphist
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
yard man
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
itemizer
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
buffer
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
bailout
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
sunscreens
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
fashionist
کسیکه برای خوش ایندمردم لباس وعادات خودرابسبک روزدرمیاورد
provisor
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
maintenance
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
boundary
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
infibulation
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
boundaries
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
fly net
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
gaiting strap
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
bulk head
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
flopping
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
flopped
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flops
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flop
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
windbreaks
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
windbreak
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
flagellant
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
penny a liner
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
to rough a horse's shoes
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
encoding
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
sealsking
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
radiation shield
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
normal
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
bacteriolysis
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
wire locking
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
preventive justice
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
locknut
قراردادن مهره دوم برای جلوگیری ازشل شدن مهره اول
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
joggled
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
spacer
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
end finish
گره جناقی
[گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
scrambler
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
carriers
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
whom
کسیکه
one who
کسیکه
gospeller
کسیکه
dragman
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
minimalist
کسیکه خرسنداست
whomso
بهر کسیکه
constructionist
کسیکه قانون
introspectionist
کسیکه معتقد به
long shot
کسیکه درمسابقات
stalker
کسیکه میخرامد
countercheck
جلوگیری
restraints
جلوگیری
interdiction
جلوگیری
restraint
جلوگیری
arrest
سد جلوگیری
arrests
سد جلوگیری
interception
جلوگیری
obstruction
جلوگیری
debarment
جلوگیری
arrested
سد جلوگیری
obstructions
جلوگیری
stoppages
جلوگیری
suppression
جلوگیری
contraception
جلوگیری
prevention
جلوگیری
premunition
جلوگیری
stoppage
جلوگیری
forbiddance
جلوگیری
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
jogger
کسیکه اهسته می دود
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
snorter
کسیکه خرناس میکشد
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
joggers
کسیکه اهسته می دود
bridles
جلوگیری کردن از
preventing
جلوگیری کردن از
prevenience
منع جلوگیری
rule out
جلوگیری کردن
preventability
قابلیت جلوگیری
preventable
قابل جلوگیری
prevents
جلوگیری کردن
erosion control
جلوگیری از فرسایش
prevents
جلوگیری کردن از
preventible
قابل جلوگیری
preventing
جلوگیری کردن
prevented
جلوگیری کردن از
preclusive
جلوگیری کننده
contraception
جلوگیری از ابستنی
stop
جلوگیری منع
prevent
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن از
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
bridle
جلوگیری کردن از
bridling
جلوگیری کردن از
prevented
جلوگیری کردن
premune
ناشی از جلوگیری
stopping
جلوگیری منع
rebuff
جلوگیری کردن
preservative
ماده جلوگیری
abatement
فروکش جلوگیری
bridled
جلوگیری کردن از
preservatives
ماده جلوگیری
inhibit
جلوگیری کردن
accident prevention
جلوگیری از سانحه
checked
جلوگیری کردن از
quenchless
غیرقابل جلوگیری
block age
جلوگیری انسداد
quenchable
قابل جلوگیری
pull up
جلوگیری کردن
repessive
جلوگیری کننده
controlment
اختیارداری جلوگیری
checkless
غیرقابل جلوگیری
inhibition
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions
جلوگیری از بروزاحساسات
letted
منع جلوگیری
checks
جلوگیری کردن از
hold
جلوگیری کردن
holds
جلوگیری کردن
stopped
جلوگیری منع
stops
جلوگیری منع
inhibits
جلوگیری کردن
check
جلوگیری کردن از
repressed
جلوگیری شده
irrepressible
جلوگیری نکردنی
interceptive
جلوگیری کننده
keep
جلوگیری کردن
suppressor
جلوگیری کننده
arrests
جلوگیری از سقوط
arrests
جلوگیری کردن
suppressive
جلوگیری کننده
rebuffs
جلوگیری کردن
arrested
جلوگیری از سقوط
arrested
جلوگیری کردن
hindering
جلوگیری کردن
rebuffing
جلوگیری کردن
hindered
جلوگیری کردن
keeps
جلوگیری کردن
restrain
جلوگیری کردن از
rebuffed
جلوگیری کردن
hinders
جلوگیری کردن
restraining
جلوگیری کردن از
interdict
جلوگیری ممنوعیت
preservation
محافظت جلوگیری
preventive
عامل جلوگیری
preventive
جلوگیری کننده
inhibitor
جلوگیری کننده
to keep back
جلوگیری کردن از
inhibitive
وابسته به جلوگیری
inhibiter
جلوگیری کننده
restrains
جلوگیری کردن از
arrest
جلوگیری از سقوط
hinder
جلوگیری کردن
to provide against
جلوگیری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com