Total search result: 201 (45 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. |
زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد. |
|
|
Other Matches |
|
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. |
زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است. |
unauthorized |
آنچه باید مجوز داشته باشد |
fractional reserve banking |
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد |
double coincidence of wants |
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد |
double coincidence of wants |
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد |
rates |
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد |
rate |
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد |
Funstionalism |
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.] |
reserves |
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد |
reserving |
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد |
reserve |
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد |
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> |
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد . |
One day I want to have a horse of my very own. |
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد. |
bolshevism |
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد. |
necessaries |
در CLمنحصر به مایحتاج اولیه زندگی نبوده بلکه به وضع زن و اطفال بستگی دارد |
integrity |
حقیقتی که بیان کننده این است که فایل روی دیسک آسیب ندیده است و خراب نیست |
cleanest |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
clean |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleans |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleaned |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
school of hard knocks <idiom> |
تجربه عادی از زندگی |
he knows a thing or two |
بی تجربه نیست |
demands |
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد |
operation |
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد |
demanded |
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد |
demand |
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد |
More money is not the answer to this problem. |
پول بیشتر حل این مسئله نیست. |
charges |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
infra red link |
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد |
discretionary |
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد |
parallelled |
اگر به توجه نیاز داشته باشند |
parallel |
اگر به توجه نیاز داشته باشند |
paralleled |
اگر به توجه نیاز داشته باشند |
paralleling |
اگر به توجه نیاز داشته باشند |
parallelling |
اگر به توجه نیاز داشته باشند |
parallels |
اگر به توجه نیاز داشته باشند |
declaratory statute |
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند |
It is immaterial how rich he may be . |
مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد |
collectivism |
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود |
notation |
و دیگر نیاز به کروشه نیست |
notations |
و دیگر نیاز به کروشه نیست |
hydroxide |
داشته باشد |
worksheet |
ی داشته باشد |
keep your peck up |
دل داشته باشد |
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> |
در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل] |
if any |
اگر داشته باشد |
frothily |
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد |
the u kingdom |
کشوری که پادشاه داشته باشد |
the u states |
کشوری که پادشاه داشته باشد |
ineffectively |
بی انکه اثری داشته باشد |
irrelatively |
بی انکه وابستگی داشته باشد |
He cant be tied down to family life. |
پای بند زندگی خانوادگی نیست |
to pair somebody off [up] with somebody |
کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد] |
odder |
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند. |
oddest |
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند. |
odd |
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند. |
for no p reason |
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد |
off the point |
بدون اینکه وابستگی داشته باشد |
carbuncle |
لعلی که تراش محدب داشته باشد |
irrelevantly |
بدون اینکه وابستگی داشته باشد |
incomparably |
بدون اینکه نظر داشته باشد |
numbly |
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد |
carbuncles |
لعلی که تراش محدب داشته باشد |
roundelay |
تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد |
assistance |
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد |
icebox rivet |
میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند |
legal reserves |
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند |
ancillary equipment |
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست |
corporator |
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد |
nutritively |
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد |
corporate town |
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد |
titular charge daffaires |
کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد |
inefficaciously |
ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد |
reefer |
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد |
nutritiously |
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد |
large ship |
کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد |
four by four |
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد |
four in hand |
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد |
reefers |
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد |
gazebo |
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد |
on occasion |
لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد |
pointlessly |
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد |
quamdiu bene se gesserit |
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد |
parity |
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی زوج داشته باشند |
parity |
سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند |
toneme |
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد |
lugger |
زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد |
borough |
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد |
boroughs |
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد |
pay d. |
خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد |
set in <idiom> |
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد |
lagan |
کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد |
What effect do you think the changes will have on you? |
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟ |
convalescent center |
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد |
he must have gone |
باید رفته باشد |
I don't think there's any question about it. |
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد. |
to drag in a subject |
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن |
laid paper |
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد |
over voltage protection |
وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد |
nominative subject |
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد |
cat and dog life |
زندگی زناشویی که پرازدعوانکبت باشد |
She must be at least 40. |
او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد. |
It must be quiet. |
باید ساکت و آرام باشد. |
There must be a catch(trick)in it. |
باید حقه ای درکار باشد |
There must be some mistakes. |
باید اشتباهی شده باشد. |
powered |
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد |
nunc pro tunc |
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد |
CD quality |
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد |
quantum meruit |
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما |
con |
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد |
powering |
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد |
power |
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد |
conned |
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد |
conning |
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد |
powers |
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد |
controlling company |
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany |
interlocking directorate |
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد |
cons |
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد |
today of all days |
از همه روزها امروز [باید باشد] |
How can you ask? |
این باید واضح باشد برای تو |
It must have a solid foundation. |
اساس کار باید محکم باشد |
There must be some mistakes. |
باید اشتباهی روی داده باشد. |
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . |
کلکی درکار باید باشد ( هست ) |
notations |
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست |
asynchronous |
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند |
notation |
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست |
doubled |
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد |
fixes |
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد |
universal time |
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد |
double |
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد |
fix |
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد |
addressing |
بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد |
id |
کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد |
doubled up |
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد |
insured |
کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد |
inherent addressing |
دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی |
password |
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد |
monitors |
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند |
monitored |
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند |
customs of war |
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست |
passwords |
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد |
addressable |
ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد |
monitor |
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند |
initialing |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initialling |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initialled |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initials |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
Does it have to be today (of all days)? |
این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟ |
initialed |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initial |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
equitable mortgage |
بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد |
routine |
مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند |
routines |
مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند |
routinely |
مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند |
commodity |
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد |
commodities |
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد |
machines |
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود |
machine |
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود |
machined |
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود |
restoration |
احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.] |
cache memory |
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد |
cache |
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد |
caches |
بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد |
large scale computer |
که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی |
implied trust |
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد |
illegal |
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد |
aliens |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
variable |
ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند |
variables |
ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند |
wild card |
روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد |
record |
برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند |
alien |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
MIDI setup map |
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد |
idealism |
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد |
probation officers |
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد |
probation officer |
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد |
absolute ceiling |
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد |
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> |
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد). |
encapsulated |
دستور Post Script که یک تصویر یا صفحه را در یک فایل شرح میدهد که میتواند در یک برنامه گرافیکی یا DTP قرار داشته باشد |
seconds |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
second |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconding |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconded |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
do while |
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند |
four by two |
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو |
mum's the word |
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت |
opened |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
opens |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
open |
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد |
either or operation |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد |
forwarded |
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست |
forward |
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست |
He is a truthful(genuine,sincere)person. |
شخص با حقیقتی است |
backwind |
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد |
melodramas |
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام |
melodrama |
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام |
carry ship |
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد |
dongle |
مدار کد گذاری شده یا قطعهای که پیش از اجرای نرم افزاری حق کپی باید در سیستم باشد |