English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 278 (15 milliseconds)
English Persian
lime requirement اهک مورد نیاز
Search result with all words
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
condition 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machined کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
logical گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
supplied تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplying تامین چیزی که مورد نیاز است .
thin روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
overlay و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlaying و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlays و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
requirements آنچه مورد نیاز است
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
master رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
mastered رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
masters رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
extract دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extract حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracted دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracted حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracting دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracting حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
extracts دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts حذف داده مورد نیاز یااطلاع از پایگاه داده ها
store ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
storing ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
requirement مورد نیاز
resource یکی از دو انشعاب فایل . شاخه منبع حاوی منابع مورد نیاز فایل است
process نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
processes نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
combat essential مورد نیاز حتمی رزمی
common goods کالای مورد نیاز عموم
demand paging صفحه بندی مورد نیاز
demand satisfaction تحویل اماد مورد نیاز
end item وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
floor space occupied فضای مورد نیاز
hard hyphen خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
hit on the fly printer چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
inherent addressing دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
just in time روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
MIDI setup map فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
mismatch ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
monofuel سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
null cycle زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
public information اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
required supply rate نواخت مهمات مورد نیاز
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
subschema زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
You are needed . They need you . وجود شما مورد نیاز است
In regard to the proposed changes I think we need more information. در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
Other Matches
LUT مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
want نیاز
demand نیاز
need نیاز
demanded نیاز
requirement نیاز
self-sufficient بی نیاز
demands نیاز
needing نیاز
self sufficing بی نیاز
need نیاز
needed نیاز
demand نیاز
needless بی نیاز
requirement نیاز
social need نیاز اجتماعی
wanted نقصان نیاز
affiliation need نیاز پیوندجویی
demand نیاز احتیاج
prerequisites پیش نیاز
n affiliation نیاز پیوندجویی
necessity نیاز نیازمندی
agamic بی نیاز ازتخم نر
need gratification ارضای نیاز
self-evident بی نیاز از اثبات
self-explanatory بی نیاز از توصیف
felt need نیاز هشیار
succorance need نیاز مهرطلبی
prerequisite پیش نیاز
demanded نیاز احتیاج
nurturance need نیاز مهرورزی
structural requirement نیاز استاتیکی
urgency of need ضرورت نیاز
quasi need شبه نیاز
self explanatory بی نیاز از توصیف
demands نیاز احتیاج
achievement need نیاز پیشرفت
n achievement نیاز پیشرفت
self explaining بی نیاز از توصیف
self contained برون بی نیاز
manifest need نیاز اشکار
sweet nothings راز و نیاز
construction need نیاز سازندگی
cognizance need نیاز شناخت
capital requirement نیاز سرمایه
want نقصان نیاز
custom ROM مین نیاز مشتری
dominance need نیاز سلطه گری
chemical oxygen demand نیاز شیمیایی اکسیژن
need press theory نظریه نیاز- فشار
obviated رفع نیاز کردن
defendance need نیاز خویشتن پایی
self sufficient مستغنی بی نیاز از غیر
c.o.d نیاز شیمیایی به اکسیژن
deference need نیاز دنباله روی
obviates رفع نیاز کردن
obviate رفع نیاز کردن
obviating رفع نیاز کردن
demand processing پردازش بر اساس نیاز
criminal court راز و نیاز کردن
notation و دیگر نیاز به کروشه نیست
postfix و نیاز به کروشه را از بین می برد.
biological oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
overproduce بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
biochemical oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
post free بدون نیاز به تمبر زدن
requiring نیاز داشتن لازم بودن
notations و دیگر نیاز به کروشه نیست
addressing بدون نیاز به موارد خاص
b.o.d نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
required نیاز داشتن لازم بودن
iam in bad بسیار نیاز مند هشتم
requires نیاز داشتن لازم بودن
netblock ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
require نیاز داشتن لازم بودن
parallels اگر به توجه نیاز داشته باشند
specifying بیان واضح آنچه نیاز است
shortest بدون نیاز به حمل کننده مسیر
short بدون نیاز به حمل کننده مسیر
shorter بدون نیاز به حمل کننده مسیر
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
To leave someone in the lurch . کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
specify بیان واضح آنچه نیاز است
specifies بیان واضح آنچه نیاز است
customer ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
customers ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
complete آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
parallelling اگر به توجه نیاز داشته باشند
completes آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
These statistics speak for themselves. این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
operation دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
buffer بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
dynamically بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
dynamic بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
demand یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demands یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
attention سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
demanded یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
elastic buffer اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
static حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
customizes بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
hogs برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
automatics آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
hogged برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hog برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
inherits یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
cpu کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
automatic آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
auto خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
autos خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
Gun laws need to be revisited. قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
customised بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
inherit یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
We'll need 10 years at a [the] minimum. ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
customising بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
storage حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
customises بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
inheriting یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
customized بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
ancillary equipment وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
standalone که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
prompts نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
interrupt سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
prompted نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
interrupting سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupts سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
Funstionalism [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
prompt نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
fetches سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
free issue system سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
compounded وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
multiphase program برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
compound وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
multiplex روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
fetch سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
paging که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
fetched سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
compounds وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
prints تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
printed تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
dynamic حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
dynamically حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
print تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
objecting مورد
out of place بی مورد
instances مورد
inapposite بی مورد
occasions مورد
occasioning مورد
occasioned مورد
objected مورد
objects مورد
direct objects مورد
indirect objects مورد
object مورد
occasion مورد
occurence مورد
instance مورد
open to question <adj.> مورد شک
inopportune بی مورد
oportuneness مورد
unseasonably بی مورد
unseasonable بی مورد
cases مورد
case مورد
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
adaptive channel allocation تامین کانالهای ارتباطی طبق نیاز به جای استفاده از یک مکان دهی ثابت
native زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
routine مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routinely مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
commodities چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
switching خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
unattended operation سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
routines مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
entitlements مورد سزیدگی
entitlements مورد استحقاق
unnecessary roughness خشونت بی مورد
entitlement مورد سزیدگی
entitlement مورد استحقاق
special case مورد ویژه
under disccussion مورد بحث
expectative مورد انتظار
subject of hire مورد اجاره
dubitable مورد شک مشکوک
opportuneness مورد مناسب
sightly مورد نظر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com