Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
numeric
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
Other Matches
redirected
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
drives
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
renumber
خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
triliteralism
حالت سه حرفی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
phew
برای نشان دادن بی تابی
phew
برای نشان دادن بیزاری
uberstreichen
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
escape character
حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
semicolon
که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
hyphens
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
nil pointer
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
clock
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
PRN
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
clocks
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
colon
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
colons
علامت چاپ آنچه نشان دهنده انتهای خط یا دستور در برخی زبانهاست
digit
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
stopping
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
colours
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
ablegate
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
stops
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
mock-ups
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
checks
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
cartoon design
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
mock-up
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
digits
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
stopped
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
sectors
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
checked
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
accuracy
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
sector
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
Good grief!
<idiom>
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
colour
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
stop
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
Memmaker
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
page
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
forecaddie
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
paged
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
insertion point
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
goal light
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
pages
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
key signature
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
bubble help
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
interchange file format
استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
breaker line
خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
routing indicator
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
references
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
discharge indicator disc
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
phonetician
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
returning
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returned
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returns
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
backslash
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
suspends
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspend
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
telltale
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
floating
غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
question marks
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question mark
" که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
complementation
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
print
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
prints
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
printed
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
tree
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
prompt
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
nundinal letter
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
kluge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kludge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
dollar sign
که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
look ahead
عمل برخی CPUها برای بازیابی دستورات و بررسی آنها پیش از اجرا
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
preferentialism
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
BMP
در گرافیک مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایلی که حاوی تصویر گرافیکی -bit map شده است
plot
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
snd
مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایل که حاوی داده صوتی دیجیتال باشد
televise
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
Elibilinde
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
algebra
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
greaten
درشت نشان دادن اهمیت دادن
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
powered
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powers
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
powering
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
illustrating
شرح دادن نشان دادن
illustrates
شرح دادن نشان دادن
illustrate
شرح دادن نشان دادن
flag
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
mode
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
modes
حالت کامپیوتر برای دریافت داده
individualize
حالت ویژه دادن
individualises
حالت ویژه دادن
individualising
حالت ویژه دادن
individualizes
حالت ویژه دادن
individualizing
حالت ویژه دادن
individualized
حالت ویژه دادن
individualised
حالت ویژه دادن
ready cap
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
targetted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
BAT file extension
مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
foreignize
حالت بیگانه دادن یایافتن
cold form
در حالت سرد شکل دادن
nauseate
حالت تهوع دست دادن
nauseated
حالت تهوع دست دادن
nauseates
حالت تهوع دست دادن
to set
جای دادن
[در حالت ایستاده]
run
نشان دادن
to put forth
نشان دادن
show
نشان دادن
showed
نشان دادن
shows
نشان دادن
demonstrated
نشان دادن
register
نشان دادن
registering
نشان دادن
registers
نشان دادن
runs
نشان دادن
introduces
نشان دادن
adumbrate
نشان دادن
evinced
نشان دادن
actuate
نشان دادن
demonstrate
نشان دادن
vision
یا نشان دادن
introduced
نشان دادن
imbody
نشان دادن
point
نشان دادن
evince
نشان دادن
ante
نشان دادن
showŠetc
نشان دادن
evinces
نشان دادن
evincing
نشان دادن
introduce
نشان دادن
introducing
نشان دادن
indicates
نشان دادن
to show up
نشان دادن
visions
یا نشان دادن
demonstrates
نشان دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com