Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
command language
زبان فرمان
Other Matches
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib
چرب زبان زبان دار
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
زبان تازی زبان عربی
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
commissioning
فرمان
edict
فرمان
commands
فرمان
commissions
فرمان
decreed
فرمان
at my command
به فرمان من
indocile
نا فرمان
decrees
فرمان
assize
فرمان
insubordinate
نا فرمان
decreeing
فرمان
handlebar
فرمان
commission
فرمان
ship will adjust
فرمان
decree
فرمان
edicts
فرمان
firman
فرمان
hest
فرمان
rudder bar
فرمان
chartering
فرمان
chdir
فرمان CD
charters
فرمان
chartered
فرمان
charter
فرمان
mark time
فرمان در جا
controlling
فرمان
steering
فرمان
handle bar
فرمان
mkdir
فرمان D
ordinances
فرمان
word
فرمان
ordinance
فرمان
worded
فرمان
pipes
فرمان
by order of
فرمان
instituting
فرمان
if
فرمان IF
precepts
فرمان
precept
فرمان
ordinace
فرمان
sanctions
فرمان
sanctioning
فرمان
sanctioned
فرمان
sanction
فرمان
for
فرمان FOR
control
فرمان
controls
فرمان
institutes
فرمان
instituted
فرمان
institute
فرمان
bugle call
فرمان
drive
فرمان
command
فرمان
Rd
فرمان RD
drives
فرمان
commanded
فرمان
commandments
فرمان
rescript
فرمان
MD
فرمان D
commandment
فرمان
MDs
فرمان D
steering gear
جعبه فرمان
find
فرمان FIND
steering mechanism
مکانیزم فرمان
appends
فرمان APPEND
files
فرمان FILES
operator command
فرمان متصدی
steering swivel
مفصل فرمان
steering gear
دنده فرمان
steering shaft
محور فرمان
steering worm sector
تاج فرمان
append
فرمان APPEND
appended
فرمان APPEND
steering wheels
چرخ فرمان
appending
فرمان APPEND
steering column tube
لوله فرمان
steering wheel
چرخ فرمان
breaks
فرمان BREAK
mandated
حکم فرمان
mandates
حکم فرمان
mandating
حکم فرمان
remote control
فرمان از دور
pulpit
میز فرمان
pulpits
میز فرمان
control pannel
تابلوی فرمان
control panel
تابلوی فرمان
mandate
حکم فرمان
control switch
کلید فرمان
order
فرمان نظم
path
فرمان PATH
paths
فرمان PATH
ten commandments
ده فرمان موسی
tent striking
فرمان ضد استقرار
order arms
فرمان پافنگ
tatoo
فرمان خاموشی
control system
سیستم فرمان
control lever
اهرم فرمان
control grid
شبکه فرمان
printed
فرمان PRINT
prints
فرمان PRINT
operate
فرمان دادن
operated
فرمان دادن
operates
فرمان دادن
streeing column
میل فرمان
streeing column
ستون فرمان
break
فرمان BREAK
print
فرمان PRINT
sorts
فرمان SORT
control electrode
الکترود فرمان
control cubicle
ایستگاه فرمان
control circuit
مدار فرمان
control ratio
نسبت فرمان
control characteristic
مشخصه فرمان
subordination
فرمان برداری
sort
فرمان SORT
sorted
فرمان SORT
buffers
فرمان BUFFERS
automatic controller
دستگاه فرمان
restores
فرمان RESTORE
restored
فرمان RESTORE
restore
فرمان RESTORE
pausing
فرمان writePAUSE
pauses
فرمان writePAUSE
paused
فرمان writePAUSE
pause
فرمان writePAUSE
more
فرمان ORE
rise and shine
فرمان برپا
at or within call
اماده فرمان
cease fire
فرمان اتش بس
acted
فرمان قانون
act
فرمان قانون
preparatory command
فرمان حاضرباش
recovers
فرمان RECOVER
recovering
فرمان RECOVER
restoring
فرمان RESTORE
repeat range
فرمان برد از نو
tree
فرمان TREE
backup
فرمان BACKUP
mode
فرمان ODE
battalia
فرمان جنگ
motor vehicle tax
فرمان اتومبیل
modes
فرمان ODE
vol
فرمان VOL
verifying
فرمان VERIFY
verify
فرمان VERIFY
verifies
فرمان VERIFY
verified
فرمان VERIFY
officers
فرمان دادن
officer
فرمان دادن
radio control
فرمان رادیویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com