Total search result: 301 (24 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
lawn sprinkler |
برای چمن اب دادن |
|
|
Search result with all words |
|
click |
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید |
clicked |
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید |
clicks |
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید |
wind |
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس |
winds |
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس |
marker |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
marker |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
markers |
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده |
markers |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
offset |
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی |
offsetting |
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
stop |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
stopped |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
stopping |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
stops |
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف |
attack |
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت |
attacked |
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت |
attacks |
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت |
prompt |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
prompted |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
prompts |
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است |
pack |
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال |
packs |
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال |
bind |
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب |
binds |
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب |
increment |
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار |
increments |
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار |
fan |
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها |
fanned |
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها |
fanning |
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها |
fans |
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها |
colour |
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد |
colours |
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد |
realised |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realises |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realising |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realize |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realized |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realizes |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
realizing |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
carrier |
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است |
carriers |
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است |
digit |
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
digits |
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
ground |
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی |
privacy |
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش |
intelligence |
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه |
incorporation |
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت |
time |
وقت قرار دادن برای |
timed |
وقت قرار دادن برای |
times |
وقت قرار دادن برای |
blip |
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت |
blips |
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت |
bobble |
برای لحظهای توازن رااز دست دادن |
bobbles |
برای لحظهای توازن رااز دست دادن |
second |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconded |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconding |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
seconds |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
reference |
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن |
references |
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن |
stack |
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف |
stacked |
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف |
stacks |
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف |
pace |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
paced |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
paces |
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او |
flag |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
flag |
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص |
flags |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
flags |
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص |
telltale |
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد |
return |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
returned |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
returning |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
returns |
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند |
sector |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
sectors |
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار |
check |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
checked |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
checks |
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها |
mock-up |
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود |
mock-ups |
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود |
puck |
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود |
pucks |
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود |
hanger |
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد |
hangers |
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد |
permanently |
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند |
constitute |
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید |
constituted |
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید |
constitutes |
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید |
constituting |
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید |
skimming |
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش |
switching |
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه |
hyphen |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
hyphen |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
hyphens |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
Other Matches |
|
feedback |
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد |
invitations |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
invitation |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
conferencing |
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن |
to sue for damages |
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن |
c |
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران |
scratch one's back <idiom> |
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد |
uberstreichen |
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب |
realizing the palette |
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم |
microsoft |
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد |
readiness to report |
امادگی برای پاسخ دادن |
sancify |
برای امرمقدسی تخصیص دادن |
phew |
برای نشان دادن بیزاری |
phew |
برای نشان دادن بی تابی |
smoothing or smoothed varnish |
لاک برای جلا دادن |
to atone for something |
کفاره دادن برای چیزی |
to make amends for something |
کفاره دادن برای چیزی |
to have done |
برای کسی [دیگر] انجام دادن |
benchrest |
سکو برای تکیه دادن تیرانداز |
to empower somebody to do something |
اختیار دادن به کسی برای کاری |
put to the question |
برای گرفتن اعتراف زجر دادن |
I have nothing to declare. |
چیزی برای گمرک دادن ندارم. |
microcycle |
برای دادن زمان اجرای دستورات |
authorize |
اجازه دادن برای انجام کاری |
put someone in the picture <idiom> |
شرایط را شرح دادن برای کسی |
authorizes |
اجازه دادن برای انجام کاری |
authorises |
اجازه دادن برای انجام کاری |
authorising |
اجازه دادن برای انجام کاری |
authorizing |
اجازه دادن برای انجام کاری |
garden engine |
اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ |
to bleed for one's country |
برای میهن خود خون دادن |
irresponsiveness |
عدم امادگی برای پاسخ دادن |
to make an effort to do something |
تلاش کردن برای انجام دادن کاری |
aid worker |
دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری] |
development aid worker |
دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری] |
development aid volunteer |
دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری] |
interrupt |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
to try hard to do something |
تقلا کردن برای انجام دادن کاری |
processes |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
cross voting |
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر |
interrupts |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
interrupting |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
repertoire |
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن |
process |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
Baa! |
بع! [صدای گوسفند دادن برای جلب توجه] |
authorising |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
authorize |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
turboshaft |
توربین گاز برای دادن قدرت به شفت |
authorizes |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
authorizing |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
waff |
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن |
foliage plant |
گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود |
authorises |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
check side |
پیچ دادن به گوی برای برگشت به عقب |
burn in |
حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی |
customizes |
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری |
to wave one's handkerchief |
دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن |
customized |
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری |
customising |
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری |
form |
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی |
loose ends <idiom> |
بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن |
customises |
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری |
customised |
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری |
formed |
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی |
customizing |
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری |
development aid worker |
دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری] |
to off an agreement |
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن |
development aid volunteer |
دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری] |
aid worker |
دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری] |
to give somebody an ultimatum |
به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی] |
forms |
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی |
customize |
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری |
clock |
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند |
adding |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
intestable |
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن |
add |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
PRN |
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد |
hyphens |
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه |
To do something prefunctorily. |
برای رفع تکلیف ( از سر باز کردن ) کاری راانجام دادن |
numeric |
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است . |
experimental free handicap |
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده |
thrusts |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
thrusting |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
nil pointer |
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات |
thrust |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
adds |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
to vote somebody on the board of directors |
رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن |
steel wool |
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف |
clocks |
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند |
pit board |
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی |
Good grief! <idiom> |
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود |
gluteus |
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود |
alert |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
graceful degradation |
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش |
xylotomy |
برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی |
ambitus |
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا] |
orbital injection |
دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی |
sight window |
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر |
accuracy |
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود |
indicator |
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود |
alerts |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
ablegate |
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت |
alerted |
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر |
cartoon design |
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن |
slush funds |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
bubble help |
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید |
pages |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
page |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
crunching |
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک |
paged |
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید |
identifier |
مجموعه حروف برای اختلف دادن بین بلاکهای داده مختلف یا فایل ها |
slush fund |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
to sweat coins |
مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود |
goal light |
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار |
key signature |
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود |
end |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
ended |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
forecaddie |
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف |
ends |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
packing |
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها |
insertion point |
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود |
CDs |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
CD |
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری |
litotes |
کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی |
autos |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
breaker line |
خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور |
damping vane |
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم |
auto |
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن |
phonetician |
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس |
kinematics |
فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم |
bloop |
عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست |
routing indicator |
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود |
v ring |
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی |
long run |
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه |
burn notice |
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند |
format |
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ |
formats |
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ |
discharge indicator disc |
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق |
kiosks |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
kiosk |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
inquiries |
ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود |
inquiry |
ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود |
calendaring |
قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان |
blue flag |
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد |
quantum meruit |
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد |
glides |
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس |
observers |
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور |
glided |
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس |
observer |
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور |
backslash |
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند |
glide |
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس |
flowchart |
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند |
flow diagram |
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند |
reducing |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
reduce |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
reduces |
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن |
suspending |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
gyro |
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد |
suspends |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
suspend |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
crocus cloth |
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود |
universal roll |
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است |
maintenance |
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها |
redirects |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
redirected |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
front de liberation national |
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر |
choke bore |
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد |
shed stick |
چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.] |
redirect |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
redirecting |
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف |
pickup reel |
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن |
complementation |
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی |
boilerplating |
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
to vote plump |
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
box beam wing |
نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال |
electrothermal printer |
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود |
ebcdic |
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود |
address |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
addresses |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
addressed |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
pressure breathing |
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان |
jump instruction |
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه |
blitter |
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
pastil |
خمیری که برای بخور دادن بکاررود بخور |
pastille |
خمیری که برای بخور دادن بکاررود بخور |
pastile |
خمیری که برای بخور دادن بکاررود بخور |
pastilles |
خمیری که برای بخور دادن بکاررود بخور |
electronic cottage |
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند |
badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
tree |
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند |
kluge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
kludge |
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
microsoft |
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی |
flashes |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
flash |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |